Faez Ehya

می‌خواهم اینجا خانه مجازی من باشد. هر آنچه در زندگی من مهم است اینجا می‌آورم. اما هیچ چیز مهمتر از عشق نیست. آن‌را در قلبم نگهبانی می‌کنم. فائزاحیا

نقد و بررسی فیلم ددپول یا بالاخره یک فیلم کمیک‌بوکی جذاب

ددپول یکی از شخصیت‌های سری داستان‌های مصور کمپانی مارول هست که نخستین بار در سال ۱۹۹۱ در داستان «مردان ایکس» از او رونمایی شد. ویژگی‌های فردی این شخصیت که او را تبدیل به فردی ماوراء طبیعی می‌کند، قابلیت خوددرمانی سریع است. درواقع ددپول حتی اگر یکی از اعضای بدنش نیز قطع شود به‌سرعت قادر خواهد بود تا آن را ترمیم کرده و مثل روز اول کند؛ اما فارغ از ویژگی‌های اَبَرقهرمانی این شخصیت، عمده شهرت آن به دلیل بذله‌گویی‌هایش هست که حتی یک کلمه را در این راستا از دست نمی‌دهد. این شخصیت در سینما قبلاً حضور کوتاهی در فیلم «مردان ایکس: ولورین» که در سال ۲۰۰۹ اکران شده بود را نیز تجربه کرده است و حالا صاحب اثری مستقل در دنیای سینما شده است.

داستان فیلم در مورد یک نظامی سابق به نام وید ویلسون (رایان رینولدز) هست که پس از اطلاع یافتن از اینکه به بیماری لاعلاجی مبتلا شده، تصمیم می‌گیرد بدنش را در اختیار کسانی که مدعی هستند می‌توانند او را بهبود ببخشند بسپارد؛ اما به‌زودی مشخص می‌شود که او برای آزمایش انتخاب‌شده و قرار نیست مباحث اخلاقی در آن مطرح باشد. ویلسون پس از آزمایش‌ها متوجه می‌شود که دارای قدرتی ماوراء طبیعی شده بر اساس آن، او می‌تواند به‌سرعت خود را التیام ببخشد و خوددرمانی کند، اما مشکل در این است که چهره ویلسون به‌طور کامل از فرم طبیعی خارج‌شده و کسی نمی‌تواند او را ببیند.

وی تصمیم می‌گیرد تا از کسی که باعث برهم خوردن توازن زندگی‌اش شده انتقام بگیرد اما…

Deadpool (ددپول)

کارگردان : Tim Miller

نویسندگان : Rob Liefeld, Fabian Nicieza

بازیگران : Ryan Reynolds, Morena Baccarin, T.J. Miller

آخیش، جگرم از دیدن این فیلم حال اومد!

«ددپول» تمام ویژگی‌های یک فیلم ابرقهرمانی ساختارشکنِ سرگرم‌کنندهٔ بی‌مغزِ سرراست را دارد (و ندارد!).

«ددپول» همان فیلمی است که طرفداران آثار کمیک‌بوکی بالاخره پس از مدت‌ها در هنگام دیدن آن، چیزهایی که از این فیلم‌ها رخت بسته بود را احساس می‌کنند: غافلگیری، جذابیت، لذت، سرگرمی، سادگی و عمق. شاید اسم ساخته‌های کمیک‌بوکیِ گران‌قیمت به‌عنوان فیلم‌های بی‌خاصیتی که هیچ فرقی با ساندویچ‌های کثیفِ میدان توپخانه ندارند بد دررفته باشد؛ اما اقتباس از روی کمیک‌بوک‌ها اگرنه فقط باهدف تأسیس تولیدی و سری‌سازی، بلکه باهدف انتقال هنرِ تصاویر کمیک‌بوک‌ها به پردهٔ سینما باشد، درنتیجه به آثاری تبدیل می‌شوند که منابعشان به آن معروف هستند: باز کردن دروازهٔ تخیلات و جنون بیننده. آخرین باری که واقعاً از تماشای یک فیلم کمیک‌بوکی شوکه شدم، «نگهبانان کهکشان» بود، اما «ددپول» روی آن فیلم را در به هم دوختنِ دور از ذهن‌ترین و غیرمنتظره‌ترین عناصر و خلق یک چهل‌تکهٔ زیبا و رنگارنگ کم می‌کند و نه‌تنها به مثال جدیدی از بهترین نمونه از فیلم‌های کمیک‌بوکی تبدیل می‌شود، بلکه نشان می‌دهد چرا بیگ پروداکشن‌های بی‌شمار هالیوود، باید دست از رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی بردارند و دست به تعقیب‌های غیرمجاز و حرکات جسورانه بزنند.

 

 faezehya.com deadpool-movie-poster-20161

وقتی می‌گویم «ددپول» تمام ویژگی‌های یک اثر ساختارشکن را دارد، یعنی در اینجا خبری از موتیف‌های تکرارشونده و اذیت کنندهٔ سینمای مارول نیست. چون راستش بااینکه ما کاری که مارول انجام داده را تحسین می‌کنیم، اما این حقیقت را هم نمی‌توان رد کرد که کارهای مارول فیلم به فیلم تکراری‌تر می‌شوند. در هر فیلم با ابرقهرمانان پرتعدادی روبه‌رو می‌شویم که در داستان‌های درهم‌برهم و ناکاملی در کنار هم قرار می‌گیرند. اگر از آثار نت‌فلیکسی مارول مثل «دردویل» و «جسیکا جونز» فاکتور بگیریم، برداشت مارول از روی کاپیتان امریکا و دار و دسته‌اش روزبه‌روز خسته‌کننده‌تر و کهنه‌تر از این نمی‌شوند. ماجرا به حدی هولناک است که وقتی خبر یک فیلم جدید اعلام می‌شود، همه به این فکر می‌کنند که کارگردان بدبخت باید چند تا کاراکتر فرعی را در فیلم بچپاند و چگونه برای سکانس پسا-تیتراژش فیلم بسازد (ماجرای همان یارو که برای پالانش، خر می‌خرد!) تازه، همیشه تمرکز آن‌ها ارائهٔ یک داستان مستقل جذاب نبوده، بلکه این بوده که چگونه می‌توانند فلان کاراکتر را در ۲۰ فیلم آینده جا بدهند. بخش فاجعه‌آمیز ماجرا این است که حالا دی‌سی هم در این کار به مارول پیوسته است.

بنابراین وجود فیلمی مثل «ددپول» که در این فرمولِ کهنه قرار نمی‌گیرد، مثل یک موهبت می‌ماند. چرا؟ خب، غیر قهرمانی‌ترین «قهرمان» دنیا خصوصیاتی دارد که در تضادِ مطلقِ اخلاق اکثر استودیوهای هالیوودی قرار می‌گیرد. خب، درحالی‌که سوپرمن خوشگل حرف می‌زند و بتمن از مردم دوری می‌کند و گزیده سخن است، ددپول یک وراجِ چرت‌وپرت گوی تمام‌عیار است که از کشتنِ فجیع و همین‌طوری الکی دشمنانش لذت می‌برد و البته حسابی از پوشیدن دمپایی آبی خانگی‌اش هم احساس راحتی می‌کند، یا به‌عبارتی‌دیگر این همان قهرمانی است که در این فضا به او احتیاج داریم. خب، با توجه به شهرتِ ددپول در دنیای کمیک‌بوک‌ها که تاریخ دورودرازی دارد، سؤال و نگرانی طرفداران این بود که اقتباس سینمایی از او به فیلمی که این پتانسیل دست‌نخورده را خراب می‌کند تبدیل می‌شود یا به‌احتمال (تقریباً) غیرممکنی با خفن‌ترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ روبه‌رو می‌شویم؟ خوشبختانه برای گرفتن جوابمان لازم نیست زیاد صبر کنیم. سازندگان درست از اولین ثانیه‌های فیلم و زمانی که در شوخی کردن به تیتراژ هم رحم نمی‌کنند، نشان می‌دهد برای خوش‌گذرانان حاضرند همه‌چیز را به بازیچهٔ دست ددپول تبدیل کنند، چه برسد به دشمن اصلی‌اش، مارولِ بیچاره! خودتان تصور کنید ایستادن در برابر عناصر آشنای سینمای جریان اصلی، چه تجربهٔ خونین و غیرمنتظره‌ای را به همراه می‌آورد!

جاذبهٔ مرکزی فیلم به تصویر کشیدن وفادارانهٔ ددپول و درخشش معرکهٔ رایان رینولدز در این نقش برمی‌گردد. ددپول اگرچه آدم بی‌تربیت، عوضی و خشنی است، اما شخصیت‌پردازی او کاری کرده تا با موجود کاریزماتیکِ کمدینِ روده‌بر کننده‌ای هم‌نشین شویم که به‌سرعت عاشقش می‌شویم. درست همان‌طور که ددپول بااخلاق متفاوتش سال‌ها پیش جلوهٔ دیگری از کمیک‌بوک‌ها را به طرفدارانش عرضه کرد. اینجا اگرچه رینولدز اکثر زمان فیلم در زیر لباسش مخفی است یا گریم سنگینی بر چهره دارد، اما او به کمک بازی عالی خودش و یک سری جلوه‌های کامپیوتری جزئی که واقعاً در نمایش هرچه بهتر واکنش‌های ددپول از روی نقابش تأثیر دارد، زنده احساس می‌شود. نکتهٔ مهم‌تری که در پروسهٔ اقتباس فراموش نشده، لقب معروف ددپول است: مزدوری با دهان‌گشاد! برخلاف ابرقهرمانان دیگر که ویژگی‌های معرفشان هوش و قابلیت‌های فرا بشری‌شان است، ددپول به خاطر نامیرایی و توانایی بالایش در مبارزه ستایش نمی‌شود، بلکه حس شوخ‌طبعی وحشیانه و بی‌قیدوبندش است که او را منحصربه‌فرد کرده است. خب، این‌طوری بگویم که ددپول در جریان فیلم خفه‌خون نمی‌گیرید و مثل موجودی که انگار زندگی‌اش به حرف زدن وابسته است، مدام فک می‌زند. سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که حرف گذاشتن توی دهان کاراکتر آسان است، اما آیا این تعداد بالا به معنای کیفیت بالا هم هست؟ خب، وقتی شما این‌همه دیالوگ دارید به طرز غیرقابل‌اجتنابی بعضی از آن‌ها خوب از آب درنمی‌آیند، اما آمار تعداد جوک‌ها و دیالوگ‌هایی که در «ددپول» به هدف می‌خورند خیلی بالا است.

faezehya.com  نقد و بررسی فیلم ددپول Cbrt597UYAAU1na

در «ددپول» با دو نوع کمدی طرفیم. اولی یک سری شوخی‌هایی است که مثلاً در فیلم‌های بزرگ سالانهٔ سینما هم نمونه‌اش را دیده‌ایم. مثل اولین دیدار ویلد ویسلون و نامزدش در آن کافه که به طرز قدرتمندانه‌ای از خاطرات ترسناک کودکی‌شان به نیکی یاد می‌کنند. «ددپول» در این لحظات هیچ کم و کسری ندارد، اما جلوهٔ واقعی کمدی فیلم را باید در زمان‌هایی دید که فیلم به سیم آخر می‌زند و وارد موقعیت‌های عجیب‌وغریب و غیرمنتظره می‌شود؛ از تاکسی گرفتن و دیدن ددپول در حال لباس شستن گرفته تا ولو شدن روی کاناپهٔ آپارتمانش که با یک پیرزن سیاه‌پوستِ نابینا شریک است. مثلاً به صحنهٔ دست نوزادی ددپول نگاه کنید! «ددپول» زمانی واقعاً می‌درخشد که این‌گونه به درون کمدی سورئال و غیرمعمولش شیرجه می‌زند. در این لحظات بود که فیلم بیشتر از همیشه از دیگر فیلم‌های ابرقهرمانی که در زندگی‌ام دیده‌ام دور می‌شد. مثلاً به اولین رویارویی ددپول و کلوسوس که به خرد شدن استخوان‌های ددپول ختم می‌شود نگاه کنید. حال‌وروز فیلم و اکشن‌ها به‌شدت یادآور دیوانه‌بازی‌ها و خودزنی‌های «ماسک» است که با دیالوگ‌های تندوتیز و خشونت‌های فانتزی تارانتینویی ترکیب‌شده است.

هنوز تمام نشده! یکی از اولین چیزهایی که با شنیدنِ نام ددپول به ذهنمان می‌رسد، قابلیت طلایی او در شکستن دیوار چهارم است. فیلم به طرز بی‌پروایی چپ و راست از این قابلیت بهترین استفاده را می‌کند و فیلم را بیشتر از همیشه به داخل سرزمین عجایب هل می‌دهد. ما با فیلمی طرف هستیم که نه‌تنها از وجود خودش اطلاع دارد، بلکه خودش می‌داند که از وجود خودش اطلاع دارد! ددپول فقط با ما حرف نمی‌زند، بلکه می‌داند ما در چه فضا و شرایطی او را تماشا می‌کنیم؛ بنابراین او از هر فرصتی برای مسخره کردن هیو جکمن (!)، تیکه انداختن به فیلم‌های مارول و دی‌سی و به فحش کشیدنِ فرهنگِ اقتباس‌های کمیک‌بوکی استفاده می‌کند. یکی از نمونه‌های معرکه‌اش سکانس بعد از تیتراژ است که قشنگ دل آدم را از دست مارول و سنت‌های مسخره‌اش خنک می‌کند! یا مثلاً ببینید فیلم چگونه موضوع ابرقهرمان خوب را که نباید کسی را بکشد برمی‌دارد و کاملاً به باد هجو می‌گیرد. برای مثال به سخنرانی احساسی و دگرگون‌کنندهٔ کلوسوس در پایان‌بندی فیلم نگاه کنید که آن‌قدر خوب است که آدم هرلحظه احتمال تغییر انتخاب ددپول را می‌دهد، اما ناگهان بنــگ! خلاصه فیلم طوری به سینما و فرهنگ دنیای واقعی ارجاع می‌دهد و همه‌چیز را به سخره می‌گیرد که حتی به خودش هم رحم نمی‌کند و مثلاً دریکی از صحنه‌های باحال فیلم به قول خودِ ددپول دیوار چهارم که سهل است، او شانزده‌تا دیوار را می‌شکند! امروزه فیلم‌های ابرقهرمانی زیادی سعی می‌کنند خنده‌دار هم باشند، ولی به خاطر بسته بودن دست‌وبالشان یا عدم خلاقیت همه‌چیز به تلاش اونجرزها برای بلند کردن چکش ثور خلاصه می‌شود، اما «ددپول» با استفاده از تمام قابلیت‌هایش به چنان درجه‌ای از سرگرمی و تفریح می‌رسد که فیلم‌های رقیب در خوابشان هم نمی‌توانند ببینند.

image_alt%  faezehya.com   نقد و بررسی فیلم ددپول

یکی از بحث‌هایی که از زمان موفقیت عظیم «ددپول» در گیشه و نزد منتقدان در سایت‌ها و مطبوعات شکل‌گرفته، درجه‌بندی سنی بزرگ‌سال فیلم است. همه از این تعریف می‌کنند که استودیو چه تصمیم درستی دراین‌باره گرفته است؛ که بقیهٔ فیلم‌های ابرقهرمانی هم باید با درجهٔ سنی R عرضه شوند. ماجرا تا حدی داغ شد که دی‌سی هم اعلام کرد که شاید نسخهٔ بلوری «بتمن علیه سوپرمن» را با درجه R منتشر کند. مسئلهٔ خنده‌دارِ تمام این حرف‌ها این است که همه فکر می‌کنند موفقیت «ددپول» به خاطر این است که برخلاف دیگر فیلم‌های این سبک، پر از خشونت‌های گرافیکی، فحش و بدوبیراه و خلاصه عناصری است که سازمان درجه‌بندی سنی فیلم مُهر «بزرگ‌سال» را روی آن می‌زند. اگر رمز موفقیت «ددپول» را خشونت عریانش بدانیم که دیگر واویلا! از این به بعد باید با فیلم‌هایی بی‌کیفیتی روبه‌رو شویم که با اضافه کردن خون به مشت و لگدهای کاراکترهایشان برچسب افتخارآمیز «بزرگ‌سال» را به دست می‌آورند. درجه‌بندی سنی «ددپول» به خاطر این اهمیت دارد که فیلم از این موقعیت برای خلق یک سرگرمی جذاب استفاده می‌کند و نکتهٔ کنایه‌آمیز ماجرا این است که در فیلمی مثل «ددپول» که تمام عناصر فیلم‌های کمیک‌بوکی مثل قهرمان بودن، تراژدی و عشق را به سخره می‌گیرد، احساس بیشتری نسبت به مثلاً کارهای مارول که ادای جدی بودن درمی‌آورند جریان دارد. رمز پیروزی «ددپول» درجه‌بندی سنی‌اش نیست. این فیلم نان خلاقیت، پشت کردن به اصول تکراری سبکش و استفادهٔ درست از قابلیت‌هایش را می‌خورد. مگر سه‌گانهٔ بتمن کریس نولان که دنیا را ترکاند درجه‌بندی سنی R داشت؟ آن فیلم هم به خاطر داستان متمرکز، پیچیده و ساختارشکنی که روایت کرد ماندگار شد. حالا می‌خواهد R باشد یا PG-13.

فیلم به طرز بی‌پروایی چپ و راست از توانایی ددپول در شکستن دیوار چهارم بهترین استفاده را می‌کند.

در شروع متن گفتم که «ددپول» تمام ویژگی‌های یک فیلم ابرقهرمانی ساختارشکن را دارد و (ندارد!) خب، بعد از صحبت دربارهٔ داشته‌های فیلم، بگذارید نگاهی به زاویهٔ ناامیدکنندهٔ فیلم هم بیندازیم. در آغاز این‌طور به نظر می‌رسد که «ددپول» می‌خواهد ساختارشکنی در محتوا را به ساختار هم منتقل کند و تجربهٔ متفاوتی نسبت به تمام داستان‌های ریشه‌ای ابرقهرمانی ارائه کند؛ اما از جایی به بعد متوجه می‌شوید که فیلم هیچ خطری در رابطه با ساختار داستان و بدمن‌هایش نکرده است. اگرچه محتوا باعث می‌شود تا این موضوع کمتر به چشم بیاید، اما از این حقیقت هم نمی‌توان گذشت که در اینجا با یک داستان ریشه‌ای سرراست طرف هستیم که به یک داستان انتقام‌گیری سرراست‌تر تبدیل می‌شود. وید ویلسون عاشق می‌شود. وید ویلسون سرطان می‌گیرد. وید ویلسون به امید درمان شدن، وارد یک برنامهٔ تحقیقاتی زیرزمینی می‌شود. در عوض او مورد شکنجهٔ روانی و فیزیکی قرار می‌گیرد و به یک سلاح زنده تبدیل می‌شود. وید ویلسون فرار می‌کند و حالا تنها هدفش زدن رد «ای‌جکس» است که مسبب تمام بدبختی‌ها و زشت شدن اوست.

 

faezehya.com  نقد و بررسی فیلم ددپول

ایدهٔ انتقام برای کسی با قدرت‌های ابرقهرمانی جذاب است. چون ما چنین داستانی را از دیگر کاراکترهای کمیک‌بوکی ندیده‌ایم. اکثر فیلم‌هایی که به ریشهٔ ابرقهرمانان می‌پردازند، شامل مونتاژی است که فرد را در حال امتحان قابلیت‌هایش و قبول کردن مسئولیت محافظت از مردم نشان می‌دهد؛ اما در چنین مونتاژی در «ددپول» وید را می‌بینیم که برای پیدا کردن مخفیگاه ای‌جکس، ملت را درب‌وداغان می‌کند. اگرچه دیدن کاراکتری بالباس ویژه که از قابلیت‌هایش برای درآوردن پدرِ مردم استفاده می‌کند غیرمنتظره است، اما این داستان انتقام‌گیری به خاطر عدم قوی بودن آنتاگونیست‌های فیلم به نتیجهٔ رضایت‌بخشی نمی‌رسد. ای‌جکس هیچ‌وقت به بدمنِ به‌یادماندنی و تهدید برانگیزی تبدیل نمی‌شود و این‌یکی از بزرگ‌ترین چیزهایی است که به کیفیت فیلم ضربه می‌زند. ازآنجایی‌که در اینجا باکسی همچون ددپول طرفیم، نیروی متخاصم او نیز باید به کسی تبدیل شود که بتواند در جذابیت و غیرمنتظره بودن قابلیت ایستادگی در مقابل او را داشته باشد. در عوض ای‌جکس نه‌تنها نقشهٔ پلیدی در سر ندارد و فقط نقش هدف قهرمان را بازی می‌کند، بلکه همیشه در برابر ددپول ساکت است و چیزی برای عرضه ندارد.

اکشن‌های خشونت‌بارِ فیلم اما یکی دیگر از نکات برجستهٔ «ددپول» است. خوشبختانه سازندگان حواسشان به این مسئلهٔ بسیار مهم بوده است که ما به دلیل نامیرایی ددپول نگران او نمی‌شویم و به همین دلیل اکشن‌ها نباید ازنظر برنده یا با زنده‌بودن مبارزه‌ها به تصویر کشیده شوند و الکی جدی گرفته شوند. در عوض در فیلمی مثل «ددپول» سکانس‌های اکشن فرصت دیگری برای خنداندن بیننده و خلاقیت است. این نکتهٔ روشنی است که اکثراً در هالیوود فراموش می‌شود؛ اما در اینجا می‌بینیم که مثلاً تیراندازی و شمشیربازی ددپول با یک عالم جوک همراه می‌شود. مثلاً ببینید ددپول چگونه وسط تعقیب و گریز پر هرج‌ومرج اول فیلم زمان را نگه می‌دارد و می‌پرسد آیا اجاق‌گاز را روشن گذاشته یا نه!

در کمیک‌ها ددپول به حضورش در جای‌جای دنیای مارول، سربه‌سر گذاشتنِ قهرمانان مختلف و آشوب به پا کردن معروف است، اما افق فیلم خیلی محدودتر است. اگرچه عدم تلاش فیلم برای رسیدن به اوج دیوانه‌بازی‌های ددپول ممکن است ناامیدکننده باشد، اما به‌شخصه محدود نگه‌داشتن فیلم را یکی از تصمیم‌های درست سازندگان می‌دانم. این باعث شده تا «ددپول» واقعاً داستان ددپول باقی بماند و از تمام زمان فیلم برای درخشش استفاده کند. بااین‌حال، خوشم می‌آید که ددپول از عدم حضور اعضای بیشتری از افراد-ایکس و بودجهٔ پایین فیلم آگاه است و از آن‌ها برای خلق یکی-دوتا شوخی استفاده می‌کند!

 

faezehya.com  نقد و بررسی فیلم ددپول Deadpool-3

 

«ددپول» به‌عنوان شروع اقتباس‌های این شخصیت در سینما غوغا می‌کند، اما نباید فراموش کنیم که تعریف و تمجیدها و موفقیت‌های تجاری و هنری فیلم نتیجهٔ «غیرمنتظره» بودن آن است. قبل از این، چالش سازندگان این بود که چگونه چنین شخصیتِ پرطرفدار اما سختی را به وفادارانه‌ترین شکل ممکن به سینما منتقل کنند، اما اکنون چالشِ بعدی آن‌ها این است که چگونه درحالی‌که این «غیرمنتظره» بودن جایش را به «آشنایی» داده، فیلم بعدی را با خلاقیت‌های بهتر، کماکان ساختارشکن و شگفت‌انگیز نگه‌دارند. این در حالی است که استودیو باید از وسوسه شدن و طمع‌کاری هم امتناع کند و حالا که «ددپول» به یک نام پرسروصدا و پول‌ساز تبدیل‌شده، آن را با سری‌سازی و افزودن شخصیت‌های اضافه به فیلمش به گند نکشد. چون راستش را بخواهید ما هم مثل آن رانندهٔ تاکسی در محضر جناب ددپول متحول شدیم. شاید در شروع فیلم باورمان نمی‌شد که در حال دیدن چه چیزی هستیم و از دیدن چنین چیزهایی از تعجب شاخ درآورده بودیم، اما بعد از اتمام فیلم به این فکر می‌کردیم که دوباره کِی می‌توانیم گوش‌هایمان را در اختیار دهان‌گشاد این مزدور بگذاریم!

منبع (با کمی تغییر): زومجی

دانلود فیلم: Deadpool2016

سخن می‌گویم بی لب، می‌شنوی با دل

با تو سخن‌ها دارم
از پس سال‌ها که گذشت
یا آنچه نرسیده است هنوز
تلخی‌‌کامی‌ها، شیرینی‌ها
سخن‌های زیاد
با تو که آمده‌ای
قفل نماند دهنم
با تو که می‌شنوی
می‌بینی
و چه محتاج دیده‌شدن است
آدم
و چه محتاج کسی
همچو تویی
که بی‌چشم برهم زدنی
یا غافل‌شدنی
کنارش باشی
و من محتاج تو ام
که کنارم باشی
هیچ نگویم
تو مرا
خوب شنیده باشی
یا به دیگر سخنی
من سخن گویم بی لب
تو بشنوی با دل

فائز احیا
۲۲آذرماه ۱۳۹۵

معرفی یکی از بهترین فیلمهای کوروساوا / محافظ (یوجیمبو) ۱۹۶۱

یوجیمبو – I faezehya.com ‫محافظ (یوجیمبو)‬‎۱۹۶۱

نام دیگر فیلم: محافظ
محصول: ژاپن
سال تولید: ۱۹۶۱
مدت: ۱۱۰ دقیقه
ژانر: اکشن، ماجرایی
کارگردان: آکیرا کوروساوا
فیلم‌نامه‌نویس: آکیرا کوروساوا، ریوزو کیکوشیما
تهیه‌کننده: آکیرا کوروساوا
آهنگساز: ماسارو ساتو
فیلم‌بردار: کازو میاگاوا
بازیگران:
توشیرو میفونه، تاتسویا ناکادای، تاکاشی شیمورا، هیروشی تاچیکاوا, ایسوزو یامادا، دایسوکه کاتو

سانجورو با بازی خوب میفونه سامورایی تنهایی است که به شهری سوت‌وکور می‌رسد وارد شهر شده و بعد از مقداری دور زدن برای غذا به رستوران می‌رود در آنجا از صاحب رستوران دربارهٔ شهر می‌شنود.

شهری که توسط ۲ گروه خلاف‌کار اداره می‌شود که روابط خوبی هم باهم ندارند، سانجورو بعد از مدتی فکر تصمیم می‌گیرد هم به شهر کمک کند هم پولی به جیب بزند اما تک نفرِ در مقابل یک لشکر راه گشا نخواهد بود، سانجورو که شمشیرزن بسیار ماهری است زیرکانه با ایجاد درگیری با یکی از این گروه‌ها قدرت خود را به رخ می‌کشد و باعث می‌شود هر دو رئیس شهر برای استخدام وی سرکیسه را شل کنند اما هدف وی بالاتر از این‌هاست او تصمیم می‌گیرد علاوه بر پول گرفتن از آن‌ها این دو گروه را به جان هم بیندازد؛ کار پیش می‌رود تا زمان ورود برادر کوچک رئیس یوشیترا به شهر که کار را برای سانجورو سخت می‌کند اما وی همچنان به تلاشش برای به جان هم انداختن این دو گروه تلاش می‌کند تا اینکه … .

محافظ 1961 faezehya.com

در پایان عصر ادو (پایان دوران ملوک‌الطوایفی ست، زمانی که قدرت تجار روزبه‌روز افزایش یافت) سانجورو یک سامورایی یا به بیان بهتر، یک «رونین» تنهااست.

او به سر یک دوراهی می‌رسد، تکه چوبی از زمین برمی‌دارد و به هوا می‌اندازد، چوب زمین می‌افتد و نمی‌شکند اما مسیر بعدی سانجورو را تعیین می‌کند. او به‌سوی روستایی رهسپار می‌شود. یک فروشندهٔ ساکی قصد دارد وارد تجارت ابریشم شود و با تنها تاجر ابریشم روستا به رقابت بپردازد و به همین منظور دنبال یک محافظ می‌گردد. در طول فیلم یوجیمبو از این مشتری به آن مشتری سر می‌زند و نرخ خود را دائم بالا می‌برد تا اینکه حساب از دست خودش نیز در می‌رود. دوست مسافرخانه دار او می‌گوید:«تو دائم تو فکر پولی! مگر تو سامورایی نیستی!» سانجورو پاسخ می‌دهد:«چرا، این‌یک حرفهٔ خطرناک است و مثل هر حرفه‌ای باید حقوقی در ازای آن دریافت کنی. » سانجورو که در هنر شمشیرزنی استادی مسلم است، در اینجا معامله و مذاکره را به وارد گودشدن ترجیح می‌دهد. او درواقع نخستین قهرمان فیلم‌های شمشیرزنی ست که روحیه‌ای حسابگر و فرصت‌طلب دارد. سانجورو در حقیقت به‌جای به کار بستن هنر خود، بیشتر مشغول تجارت با آن است. در یوجیمبو می‌توان استعاره بازیگری را مشاهده کرد که درآن‌واحد کار یاب خود نیز هست. او درواقع دائم به فکر بالا بردن نرخ خود میان دو تهیه‌کننده ایست که مایل‌اند از حضور او (توشیرو میفونه) در فیلم خود بهره‌مند شوند. چراکه مطمئناً فیلم از فروش بسیار بالایی برخوردار خواهد شد.  در یوجیمبو بیش از اینکه با کنش مواجه باشیم، با صحنه‌آرایی کنش طرف هستیم. کنش در«هفت سامورایی  بر محور محصور بودن روستا بناشده است، یعنی تقابل تله و حربه؛ اما در یوجیمبو بیشتر شاهد رویارویی‌های تن‌به‌تن هستیم که تماشاگران و شاهدانش روستاییان هستند و همین امر تماشاگر را به یاد فیلم‌های وسترن می‌اندازد.faezehya.com ‫محافظ (یوجیمبو)‬‎

هنگامی‌که یوجیمبو به نمایش درآمد، بسیاری را بابت لحن تعمداً مضحک خود به تعجب انداخت (سگی که بازویی را به دندان گرفته است) فیلم گه گاه حالت کمیک استریپ به خود می‌گیرد (غول گرز به دست) این جنبهٔ فیلم با موسیقی متن«ماسارو ساتو » تشدید می‌شود، چراکه فاصله‌گذاری پر طنزی را به فیلم می‌دهد. چندی بعد هنگام دوباره‌سازی فیلم توسط«سرجیو لئونه » تحت عنوان«به خاطر یک‌مشت دلار »،«انیو موریکونه » از همین استدلال موسیقایی پیروی کرد. یوجیمبو بی‌شک درخشان‌ترین اثر در ژانر خود و تأثیرگذارترین اثر در بین آثار این استاد و معلم بزرگ تاریخ سینماست. علاوه بر کارگردانی اثر که کمتر از این هم از آن انتظار نمی‌رود بخشی از این تأثیرگذاری برمی‌گردد به بازی‌های خوب فیلم ازجمله توشیرو میفونهٔ فقید «در نقش سانجورو یک سامورایی بی‌حوصله، فاقد اصول اخلاقی،… و البته شمشیرزنی ماهر» که بی‌شک بهترین بازی تمام دوران فعالیت خود را در این فیلم به نمایش گذاشت؛ خیلی‌ها از شباهت‌های یوجیمبو با ژانر وسترن گفتند: ناکجاآبادی پرآشوب و بی‌قانون، غریبه سرگردانی آن در آخر هم به‌سوی سرنوشت نامعلومش می‌رود (و به‌خصوص، یادآور قهرمان فیلم شین جرج استیونز است)، نبردهای تن‌به‌تن و… اما جالب‌ترین نکته این است که این نسخه«بدلی » وسترن به چنان اصالتی می‌رسد که سرجولئونه وسترن اسپاگتی به خاطر یک‌مشت دلار (۱۹۶۴) را از روی آن می‌سازد! (و کوروساوا غرامت خود را از درآمد نمایش آن در ژاپن تأمین می‌کند). کوروساوا عمداً از لحن تراژیک یا حماسی آثار وسترن ـ مثلاً نیمروز فرد زینه‌مان، ۱۹۵۲ ـ اجتناب می‌کند و فیلمی کمدی می‌سازد و میفونه ـ با«بد » بودن ذاتی‌اش، بی‌اعتنائی‌اش نسبت به هر نوع اصول اخلاقی، مادی‌گرائی افراطی‌اش و بالاخره، خارش همیشگی بدنش! ـ در فاصله دادن اثر از لحن رایج این نوع فیلم‌ها نقش مهمی را بازی می‌کند. آخرین مرد مقام (والتر هیل، ۱۹۹۶) با همکاری بروس ویلیس، بر اساس همین فیلم ساخته‌شده است.
منبع: سینماسنتر

چه کفشی را برای پیاده‌روی انتخاب کنیم یا کفش مناسب برای پیاده‌روی کدام است؟

یکی از بزرگ‌ترین لذت‌های زندگی برای خیلی از افراد، پیاده‌روی در فضای باز و طبیعت به همراه خانواده و عزیزان است.

پیاده‌روی علاوه براینکه باعث دور شدن امراض جسمی می‌شود، به‌سلامت فکر و تخلیه انرژی‌های منفی نیز کمک شایانی می‌کند. اگر قصد دارید به‌طورجدی و به‌عنوان یک ورزش، پیاده‌روی کنید باید ابتدا یک کفش مناسب انتخاب کنید. بهتر است بگوییم یک کفش مناسب مخصوص پیاده‌روی انتخاب کنید. فراموش نکنید پیاده‌روی یک ورزش است.

جالب است بدانید داشتن یک کفش مناسب انگیزه بیشتری برای ورزش کردن به شما می‌دهد. البته داشتن کفش مناسب سلامت بدنتان را تضمین می‌کند.

ویژگی‌های کفش پیاده‌روی

وجود یک کفش ورزشی در جاکفشی انگیزه بیشتری برای ورزش کردن به شما می‌دهد و البته سلامت پاهایتان هنگام ورزش را تضمین می‌کند. به‌این‌ترتیب می‌توانید یک برنامه ورزشی مرتب و منظم را برنامه‌ریزی کنید.

راه رفتن متداول‌ترین فعالیت حرکتی انسان بوده و آزاد بودن و در هم نپیچیدن پا هنگام راه رفتن نکته بسیار مهمی است. جالب است بدانید یک‌پا به‌طور متوسط روزانه ۱۰ هزار بار با زمین برخورد می‌کند و به‌طور میانگین ۱۸۶ هزار و ۷۵ کیلومتر را در طول زندگی طی خواهد کرد. کفش باید همیشه با حرکت پا خم شود. سبکی و انعطاف‌پذیری کفش در پنجه و ضربه‌گیری از ویژگی‌های یک کفش پیاده‌روی مناسب محسوب می‌شود.

بر اساس تصویر زیر قسمت‌های مهم یک کفش ورزشی که منظور همان کفش پیاده‌روی است را برای شما توضیح می‌دهیم که شامل نوک کفش، کف و پاشنه کفش، رویه و ارتفاع داخلی کفش می‌شود.

۱ – هنگام انتخاب کفش و موقع امتحان کردن آن باید حواستان باشد که نوک کفش پایتان را نزند و انگشتان پا به‌راحتی در کفش حرکت کرده و آزاد باشند. این مورد برای پشت کفش نیز باید رعایت شود. یادتان باشد ساختار کفش‌های ورزشی طوری است که هرگز اندازه آن‌ها تغییر نمی‌کند و به‌اصطلاح باز نمی‌شود؛ بنابراین اگر کفشی برایتان تنگ است و راحت نیست، حتماً از خرید آن منصرف شوید.

۲ – شاید به توان گفت مهم‌ترین بخش یک کفش کف آن است. کف کفش باید دارای قوس‌های مطابق با قوس‌های طبیعی پا باشد به‌طوری‌که در زمان تحمل وزن بدن بتواند از قوس‌هایی پا حمایت کنند پس از انتخاب کفش‌هایی که دارای کف تخت و صاف می‌باشند به‌شدت پرهیز نمایید.

کف کفش باید دارای میزان انعطاف کافی باشد تا بتواند در مرحله جدا شدن پا از زمین به میزان کامل خم شود تا سیکل راه رفتن یا دویدن به‌صورت کامل انجام بگیرد. انتخاب کفش‌هایی که دارای انعطاف کافی نمی‌باشند می‌تواند باعث خستگی عضلانی در پاها و همچنین درد عضلانی در قسمت کف پا شود.

کفش‌ها باید دارای نرمی مناسب باشد تا بتوانند از میزان نیرویی که به بدن منتقل می‌شود جلوگیری کنند. کفش‌هایی که دارای نرمی بیش‌ازحد می‌باشند نیز به‌اندازه کفش‌هایی که دارای نرمی کمی باشند در خنثی کردن نیروهایی که به بدن منتقل می‌شوند ناکارآمد می‌باشند. به عاج یا گریپ کف پا نیز کاملاً  توجه داشته باشید. کفش ورزشی باید عاج‌های مناسبی داشته باشد تا از سرخوردن شما هنگام ورزش جلوگیری کند.

۳ – پاشنه کفش از دیگر بخش‌های مهم کفش است. توصیه می‌شود کفشی را انتخاب کنید که به‌اصطلاح ساق دار (ساق بلند) باشد؛ یعنی میزان ارتفاع کف کفش در قسمت پاشنه آن‌قدر کم نباشد که در حرکات ناگهانی مچ پا، پیچ بخورد و برای مدتی خانه‌نشین شوید! انتخاب کفش‌های که در ناحیه پاشنه تا مچ پا دارای ارتفاع اندکی است سبب بروز دردهایی در ناحیه مچ، زانو، کمر و گاهی سردرد می‌شود. در خصوص عاج کفش نیز، قسمت مربوط به پاشنه مهم‌ترین بخش برای جلوگیری از سرخوردن است.

۴ – رویه کفش باید از الیاف کتان باشد و در آن حداقل مواد شیمیایی استفاده شود تا از بروز حساسیت‌ها جلوگیری شود و همچنین به تهویه در کفش که یکی از عوامل جلوگیری از بیماری‌های قارچی در قسمت پا می‌باشند کمک کند.

رویه کفش باید دارای منافذی برای عبور هوا باشد. استفاده از کفش‌هایی که دارای رویه‌هایی با منافذ فراوان می‌باشند در تهویه کفش برای خنک شدن پا و همچنین جلوگیری از بیماری‌های قارچی مناسب‌تر است. استحکام رویه کفش باید به نحوی باشد که از پیچ‌خوردگی پا جلوگیری کند و همچنین در برابر فشارهای وارده در طی زمان حالت اولیه خود را از دست ندهد.

نکات زیر را هم مدنظر داشته باشید؛

ابتدا ۵ اشتباهی که ممکن است هنگام انتخاب کفش وزشی مرتکب شوید را مطالعه کنید. سپس آنکه کفش باید اندازه پا باشد نه اینکه صرفاً زیبا باشد.

در هنگام خرید هر دو لنگه‌کفش را امتحان کنید و از همان جورابی استفاده کنید که موقع ورزش استفاده می‌کنید. باید بدانید پا بعد از فعالیت ورزشی به بزرگ‌ترین سایز خود می‌رسد، پس بهتر است بعد از ورزش به سراغ انتخاب کفش بروید! وقتی کفش را پوشیدید بایستید و مطمئن شوید که در پنجه پا سه تا ۱۲ میلی‌متر از انگشت شصت پا فضای خالی وجود دارد.

افراد با قوس کف پای زیاد از کفش‌هایی استفاده کنند که انعطاف‌پذیری بالایی داشته باشد و از پوشیدن کفش‌هایی که پا را محدود می‌کند خودداری کنند.

افراد دارای کف پای صاف دارای لایه میانی بسیار سفت برای کنترل حرکت و کاهش میزان چرخش داخلی بپوشند.

افرادی که دارای قوس کف پای طبیعی هستند باید کفش‌هایی بپوشند که برآمدگی مختصر دارد.

 

امیدوارم این سلسله مطالب در انتخاب نوع کفش مناسب برای شما مفید باشد.

به خود بپیچ مرا – شعر

بی‌قرارهایم را برای‌ت می‌آورم
با یک آغوش مرا آرامی
خستگی‌های زندگی را برای‌ت می‌آورم
با یک نگاه مرا راحتی
زخم‌هایم را برای‌ت می‌آورم
با یک نوازش مرا مرهمی
تو مرا همه‌ای که همۀ من تویی
و من تو را یک تن که تمام منی
مرا به خود بپیچ
مرا به خود بخوان

فائز احیا
۱۷ آذرماه ۱۳۹۵

اینفوگرافی انتخاب کفش ورزشی مناسب

انتخاب یک کفش ورزشی مناسب علی‌رغم ظاهرش می‌تواند کار سخت و پیچیده‌ای باشد. خیلی وقت‌ها کفشی را برای پیاده‌روی می‌خواهیم اما به‌اشتباه کفش مناسب بسکتبال می‌خریم.

اگر شکل پایمان را درست نشناسیم و مناسب آن کفش نخریم بعد از مدتی کفش‌ها تغییر قیافه می‌دهند و از ریخت می‌افتند. حتی زمان یا نور مغازه‌ای که در آن کفش می‌خریم می‌توانند در انتخاب ما تأثیر بگذارند.

در این اینفوگرافی راه‌حل‌هایی را برای انتخاب کفش ورزشی مناسب می‌بینید.

running-shoes-faezehya-com

معرفی برند سالامون (Salomon) و فنّاوری‌های بکار رفته در کفش‌های آن

کمپانی سالامون (Salomon)، شرکتی فرانسوی و تولیدکننده محصولات ورزشی که در سال ۱۹۴۷ تأسیس شده‌است. این شرکت تولیدکننده لوازم ورزشی عادی و حرفه‌ای بوده و زمان بسیار زیادی را صرف طراحی و تولید محصولاتش می‌کند و ارزش و اهمیت خاصی برای کیفیت ساخت محصولات خود قائل است که به‌عنوان‌مثال، برای تولید تنها یک مدل از کفش‌های اسکی ۵ سال زمان صرف کرد.faezehya.com salomon

گروه سالامون محصولات متنوعی برای ورزش‌هایی همچون کوهنوردی، اسکی، اسنوبرد، پیاده‌روی و…  تولید و عرضه می‌کند. در میان محصولات سالامون، اخیراً کتانی‌های راحتی و عمومی برای مصارف روزمره نیز به چشم می‌خورد. فنّاوری‌های سالامون در کل دنیا باعث شده این برند به فکر رقابت نباشد بلکه رقابت بیافریند.

Salomon در سال‌های ۱۹۹۷ الی ۲۰۰۵ توسط کمپانی المانی آدیداس مدیریت می‌شد و پس‌ازآن باقیمت ۴۸۵ میلیون یورو به کمپانی Amer Sports واگذار گردید. طیف گسترده محصولات شامل لوازم اسکی و Snowboarding لوازم کوهنوردی و انواع کفش‌های ورزشی را تولید و روانه بازار می‌کند؛ محصولات سالامون در سرتاسر جهان به علاقه‌مندان عرضه می‌گردد و همواره مورد استقبال شایان مردم قرار می‌گیرند.‌

 

برخی از فنّاوری‌های به‌کاررفته در محصولات سالامون

  • فنّاوری ۳D advanced Chassis

۳D advanced Chassis مانع پیچ خوردن پا شده و زیره لج دار کفش باعث محافظت از پا در سطوح ناهموار می‌شود که بین زیره و لایه میانی کفش قرار دارد و باعث امنیت، کنترل حرکت و مدیریت انرژی بهتر در کفش ورزشی می‌شود

faezehya.com 3D advanced Chassis

  • روکش محافظ انگشتان

این روکش سبب محافظت بیشتر انگشتان از آسیب‌های احتمالی هنگام کوهنوردی خواهد شد، مانند سقوط سنگ روی پا و …

faezehya.com Related image

  • فنّاوری EndoFit و  SenseFit

به‌موجب این فنّاوری  کفش، پا را مانند گهواره‌ای در برمی‌گیرد که علاوه بر کاهش وزن رویه، منجر به آزادی عمل بیشتر و دقیق‌تر پا می‌گردد.

faezehya.com endofit salomon

 

  • فنّاوریGore-Tex و  Contagrip

زیره لاستیکی بسیار مقاوم Contagrip دارای گریپ های لاستیکی که حرکت بر روی برف و یخ را راحت‌تر می‌کند.

faezehya.com salomon Contagrip

 

دلایل محکم برای تجربه لینوکس و در نهایت انتخاب آن

شاید شما هم از جزو عاشقان سینه‌چاک ویندوز باشید، درست است؟ ولی آیا این عشق به خاطر عدم اطلاع از سایر سیستم‌عامل‌ها یا ترس شما از تجربه‌ای جدید نیست؟ کمی این دو را مقایسه و بررسی کنیم.

شکی نیست که ویندوز سیستم‌عامل فوق‌العاده‌ای است. بااین‌وجود، اگر به شما گفته شود که اوبونتو بهتر است، چه واکنشی نشان می‌دهید؟ ممکن است بخندید و فکر کنید که امکان ندارد چیزی بهتر از ویندوز دوست‌داشتنی شما باشد، حالا به شما در قالب ۶ دلیل نشان می‌دهیم که چرا اوبونتو بهتر از ویندوز است.

بعضی از شما ممکن است فکر کنید که اوبونتو تنها مختص به افرادی است که دانش زیادی از کامپیوتر دارند و یک کاربر معمولی قادر به استفاده از آن نخواهد بود؛ بنابراین، چطور ممکن است از ویندوز بهتر باشد؟ خب، درواقع استفاده از اوبونتو مشکل نیست، به‌نحوی‌که درواقع استفاده از آن، اگر از بعضی جهات از ویندوز ساده‌تر نباشد، به همان سادگی ویندوز است؛ بنابراین، نگاهی به دلایلی می‌اندازیم که باعث بهتر شدن اوبونتو به نسبت ویندوز می‌شوند.

 

۱- سیستم‌عامل و آپدیت‌های نرم‌افزاری

این سناریو را متصور شوید: قصد دارید با کامپیوتر خود که سیستم‌عامل ویندوز روی آن نصب است کاری انجام دهید و درست زمانی که در حال مشغول کار بر روی یک سند مهم هستید که باید تایپ شود، در قالب پنجره‌ای از شما خواسته می‌شود که ویندوز را آپدیت یا حتی آپگرید کنید، با توجه به این‌که شما کاربری، هم وظیفه‌شناس هم آگاه از مسائل ایمنی هستید، تصمیم به به‌روزرسانی و ری‌بوت کردن دستگاه خود می‌گیرید.

زمان را ده دقیقه جلوتر می‌بریم، دوباره به سرکار خود برگشتید و خبر ندارید که یک نرم‌افزار از شرکت دیگر روی سیستم‌عامل ویندوز شما (مثلاً مرورگر کروم) هم می‌گوید که برای نرم‌افزار آن‌ها یک به‌روزرسانی ارائه‌شده است؛ آزاردهنده است؟ بدون شک!

دلیل آن این است که ویندوز به‌روزرسانی‌های اپلیکیشن‌ها و سیستم‌عامل خود را به‌صورت جداگانه مدیریت می‌کند؛ بنابراین برای اپلیکیشن‌های مختلف پیام آپدیت مختلف در زمان‌های متفاوتی دریافت خواهید کرد. چنین چیزی باعث می‌شود کل این پروسه بسیار آزاردهنده باشد تا جایی که بسیاری از افراد امکان دریافت پیام‌های به‌روزرسانی را خاموش می‌کنند.

اوبونتو اما متفاوت است. همه‌چیز از طریق مخازن صورت می‌گیرد و این سیستم‌عامل از یک مدیر آپدیت اختصاصی برای به‌روزرسانی هم سیستم‌عامل و هم تمامی اپلیکیشن‌های نصب‌شده استفاده می‌کند؛ بنابراین تنها کاری که باید انجام دهید مدیریت آپدیت‌ها از یک مکان است. این امر باعث می‌شود کل این پروسه تمیزتر، سریع‌تر و یکپارچه‌تر باشد؛ درنتیجه کاربر نهایی تصمیم به خاموش کردن این قابلیت نگیرد، یعنی جنبه‌های امنیتی شما بالاتر می‌رود.

Ubuntu Software Updater

صحبت از جنبه‌های امنیتی شد…

۲- امنیت کامپیوتر

ویندوز دارای تعدادی قابلیت‌های امنیتی است که به شما می‌کند، ولی نمی‌توان از این حقیقت فرار کرد که اوبونتو از ویندوز امن‌تر است.

اکانت‌های کاربری در اوبونتو به‌صورت پیش‌فرض دارای مجوزهای کمتری به نسبت ویندوز هستند. به‌عبارتی‌دیگر اگر می‌خواهید تغییری در سیستم انجام دهید، نظیر نصب یک اپلیکیشن، بایستی برای این کار رمز عبور خود را وارد کنید. در ویندوز، نیازی به انجام این کار نیست. درنتیجه اجرای یک بدافزار یا ویروس در اوبونتو به‌مراتب مشکل‌تر است.

اوبونتو هم‌چنین محبوبیت بسیار کمتری به نسبت ویندوز دارد؛ یعنی افراد مخربی که به امر ساخت ویروس مشغول هستند زیاد نسبت به آن اهمیت قائل نمی‌شوند، بنابراین زحمت نوشتن بدافزارهای زیادی هم برای اوبونتو نمی‌کشند و چنین چیزی می‌توان خبر خیلی خوبی برای کاربران اوبونتو است!

هم‌چنین، تعداد زیادی از خود افراد مخرب از توزیع‌های لینوکس نظیر اوبونتو استفاده می‌کنند، بنابراین با آن‌که اوبونتو غیرقابل نفوذ نسبت به ویندوز نیست، ولی احتمال آلوده شدن آن نیز بسیار کم خواهد بود. آلوده شدن بعید است، ولی غیرممکن نیست، به همین علت بایستی همواره از نرم‌افزارهای آنتی‌ویروس در اوبونتو هم استفاده کنید.

۳- سفارشی‌سازی محیط دسکتاپ

زمانی که بحث سفارشی‌سازی به میان کشیده می‌شود در ویندوز کار زیادی نمی‌توان انجام داد. ویندوز ۱۰ گزینه‌های سفارشی‌سازی زیادی به نسبت نسخه‌های قبلی ویندوز در اختیار کاربر قرار می‌دهد، ولی اصلاً قابل قیاس با اوبونتو نیست.

تغییر کاغذدیواری و رنگ منوی استارت در ویندوز با محدودیت‌های زیادی همراه است، ولی در اوبونتو هر جنبه از محیط دسکتاپ را به‌راحتی می‌توان تغییر داد.

می‌خواهید دکمه‌های ویندوزی داشته باشید؟ مشکلی نیست، اوه! از آیکون‌ها خوشتان نمی‌آید؟ به‌راحتی می‌توان این قضیه را تغییر داد. فونت‌های اوبونتو طبق سلیقهٔ شما نیست؟ مشکلی ندارد عوضش کنید!

تصویر زیر از محیط دسکتاپ اوبونتو است. تغییری که ایجادشده است تنها در عرض ۵ دقیقه صورت گرفته و به نسبت نسخهٔ خام دسکتاپ اوبونتو ظاهر بسیار متفاوتی دارد.

Ubuntu 16.04 Desktop

۴- مخازن سیستمی

هر شخصی قادر به تهیهٔ یک کامپیوتر پیشرفته که با آخرین قطعات سخت‌افزاری اسمبل شده باشد، نیست؛ بنابراین برای بعضی از افراد، آخرین نسخه از ویندوز ممکن است با قطعات سخت‌افزاری آن‌ها هماهنگی نداشته باشد و از بودجهٔ آن‌ها خارج باشد. این قضیه در رابطه با اوبونتو صدق پیدا نمی‌کند.

بر روی یک دستگاه آزمایشی، نسخه‌های بدون تغییری از ویندوز ۱۰ و اوبونتو نصب شدند و نتایج بسیار متفاوت بود، ویندوز ۱۰ تقریباً به نسبت اوبونتو دو برابر رم بیشتری مصرف کرد، حالا ممکن است چنین چیزی برای بعضی‌ها تفاوت زیادی نباشد، چون این دستگاه آزمایشی دارای ۸ گیگابایت رم است. ولی اگر سیستم شما تنها ۲ گیگابایت رم داشته باشد، یعنی ۶۰ درصد آن در اختیار اوبونتو و در مقایسه ۹۰ درصد در اختیار ویندوز ۱۰ قرار خواهد گرفت و تازه این قبل از باز کردن اپلیکیشن‌ها است.

اگر سیستم شما دارای مشخصات سخت‌افزاری پایین‌تری است، نسخه‌های سبک‌تری از اوبونتو و لینوکس وجود دارد که حتی مخازن سیستمی کمتری استفاده می‌کنند. به‌عبارت‌دیگر کامپیوتر شما می‌تواند چندین سال بیشتر از تصور اولیهٔ شما دوام آورد.

۵- محیط زنده

اگر قبلاً از ویندوز استفاده نکرده‌اید و تصمیم دارید آن را محک بزنید، باید قبل از استفاده حتماً آن را نصب‌کرده باشید. این قضیه می‌تواند به معنای اتفاق افتادن وقایعی نظیر از دست دادن داده‌ها باشد، اگر بعد تصمیم بگیرید که از ویندوز خوشتان نیامده است.

ولی با اوبونتو ماجرا فرق دارد.

در اوبونتو و بسیاری دیگر از توزیع‌های لینوکس، شما می‌توانید یک ایمج از این سیستم‌عامل را روی یک سی‌دی رایت کنید، یا آن را روی یک فلش یواس‌بی قرار دهید و مستقیماً با استفاده از آن بوت کنید. این ایمیج یک نسخهٔ کامل از این سیستم‌عامل خواهد بود، یعنی شما می‌توانید هر جنبهٔ اوبونتو را بدون نیاز به نصب آن بر روی هارد درایوتان محک بزنید.

خوشتان نیامده است؟ مشکی نیست، دوباره سیستم خود را ری‌استارت کنید و سپس از سیستم‌عامل قبلی خود، استفاده کنید؛ انگاری هیچ اتفاقی اصلاً نیفتاده است.

Try Ubuntu Splash

۶- اوبونتو رایگان است

درست است، اوبونتو صد در صد رایگان است. حتی یک ریال برای شما هزینه در بر نخواهد داشت (گرچه در صفحهٔ دانلود آن‌ها می‌توانید کمک مالی کنید). ممکن است بگویید: خب، ویندوز ۱۰ نیز رایگان است.

با آن‌که ابتدا این سیستم‌عامل تا انتهای ماه ژوئیه با یک آپگرید رایگان از نسخه‌های قبلی ویندوز عرضه شد، ولی دیگر چنین چیزی پابرجا نیست (گرچه راه‌هایی برای همچنان آپگرید کردن وجود دارد).

نسخه‌های هوم و حرفه‌ای ویندوز ۱۰ قیمتی به ترتیب برابر با ۱۱۹٫۹۹ و ۱۹۹٫۹۹ دلار دارد که واقعاً پول زیادی است؛ بنابراین چرا در این پول صرفه‌جویی و در جای دیگری از آن استفاده نمی‌کنید؟ شما می‌توانید به‌جای آن آخرین نسخهٔ اوبونتو را به‌رایگان دانلود کنید.

حالا ویندوز در برابر اوبونتو: کدام‌یکی را ترجیح می‌دهید؟

به‌طورکلی، هم ویندوز و هم اوبونتو سیستم‌عامل‌های عالی هستید، هرکدام دارای نقاط ضعف و قوت خود هستند و این خوب است که کاربران گزینه‌های متفاوتی در پیش رو داشته باشند.

منبع: makeuseof