خسته از خویشم و از تو تدبیری باید تدبیر و رهی تازه و نو تا که از خود در شوم و با تو درآویزم باز عشق را پرده درم پرده نو ساز کنم هر چه رشتهست به فسون، غم همه را چاک کنم سررشته از نو بردست گیرم ولی از …
فوریه, 2021
ژوئن, 2020
-
7 ژوئن
چه جانی بگرفت از دیدار تو، دل
چشمان تو نرگسیست که هنگام مرگ همه چیز زندگی به بار آورده باهار سبز را از دل دیِ سیاه به سامان باغ پیر آورده آه که نوبرانه چه نگاری به باغ آورده فائز احیا ۱۸ خردادماه ۱۳۹۹
دسامبر, 2018
مارس, 2017
-
8 مارس
من ِ اسفندماهی تو
زیباتر از اسفند دیدهای پیرهن گلدار باهار است و سبزی نو دامن سفید زمستان است و خیسی خاک مثل من است
ژانویه, 2017
-
8 ژانویه
نوستالژی یعنی آه یا فرصتهای از دست رفته که برنمیگردند
چیزی ازش نمیدانستم، دعوتم کرده بود، مرا و بقیه را، به یک دورهمی، نمیشناختمش هم. نمیخواستم بروم، خوب نبودم، افسرده بودم و دنبال خوب شدن هم نبودم. ولی رفتم، میخواستم از اتفاقهای روزمره دورباشم، رفتم و ...
دسامبر, 2016
-
7 دسامبر
به خود بپیچ مرا – شعر
بیقرارهایم را برایت میآورم با یک آغوش مرا آرامی خستگیهای زندگی را برایت میآورم با یک نگاه مرا راحتی زخمهایم را برایت میآورم با یک نوازش مرا مرهمی ....