ما ممنوع بودیم
برای بوسیدن و آغوش
برای عاشقیها مدام
ما ممنوع بودیم
اما
من و تو
ما
ایستادیم
منع را
ممنوع را
در خانه پدری
ایران
آزاد کردیم
عشق را
بوسه را
آغوش را
مدام
آزاد کردیم
فائز احیا
۶ اردیبهشتماه ۱۳۹۶
ما ممنوع بودیم
برای بوسیدن و آغوش
برای عاشقیها مدام
ما ممنوع بودیم
اما
من و تو
ما
ایستادیم
منع را
ممنوع را
در خانه پدری
ایران
آزاد کردیم
عشق را
بوسه را
آغوش را
مدام
آزاد کردیم
فائز احیا
۶ اردیبهشتماه ۱۳۹۶
طبع نازکت مرا
و تمام جان مرا
عاشق میدارد
مجنون میکند
شاعر میشود واژه
شعر میگوید عشق
طبع نازک اردیبهشتی تو
که باران نرم باهارست
و نسیم خنک خوشبوی جاده چالوس
و مرا که سرسپرده طبع نازک توام
میبرد با خود
تا خودتو
تا عاشقی
تا دشتهای سرسبز کردان
باغهای به شکوفه نشسته سیجان
که تنم، بدنم،
جانم
تازه شود از تو
که نازک طبعی و باهاری
اردیبهشتی من
بهشت من
خسته از خویشم و از تو تدبیری باید
تدبیر و رهی تازه و نو
تا که از خود درشوم و با تو درآویزم باز
عشق را پردهدرم
پرده نو ساز کنم
هر چه رشته است به فسون،
غم
همه را
چاک کنم
سررشتهای نو دستگیرم.
ولی
از تو تدبیری باید
نگهی، خندهای
یا که نه
بهتر از اینها،
تر کردن لب تو با لب من
تا که از نو بنگ شوم
دنگ شوم
رخت غم از من بشود
شادی برخیزد
ولی
از تو تدبیری باید
باشد؟
قبل از شروع همانندسازی، دور زنجیرهٔ DNA، با شکستن پیوندهای بین بازها نیتروژن دار از یکدیگر جدا میشوند. همزمان با جدا شدن این دوزنجیره از یکدیگر، پروتئینهایی به هر یک از رشتههای DNA متصل و آنها را از یکدیگر جدا نگه میدارند و بدین ترتیب از تشکیل مجدد مارپیچ مضاعف جلوگیری میکند.
در این هنگام، دوزنجیرهٔ مکمل DNA، ساختار شبیه به حرف Y به خود میگیرد.
از این محل، آنزیمهایی به نام DNA پلی مراز در طول هر رشتهٔ DNA حرکت میکنند و نوکلئوتیدها را در برابر نوکلئوتیدهای مکمل خود قرار میدهند
مونومرهای RNA و DNA شامل یک قند ساده، یکی از بازهای نیتروژنی و یک یا دو واحد اسید فسفریک هستند. نوکلئوتیدهای RNA و DNA ازنظر ساختاری تنها در قند و یک باز تفاوت دارند. پلی نوکلئوتیدهایی با وزنهای مولکولی تا چند میلیون شناختهشدهاند. ردیف نوکلئوتیدها در زنجیر پلی نوکلئوتیدی ساختار نوع اول این زنجیر است.
ساختار دوم DNA یک مارپیچ دوگانه است. دو زنجیر DNA به نحوی به یکدیگر پیچخوردهاند که بازها درون مارپیچ واقعشدهاند. ساختار از طریق پیوندهای هیدروژنی بین بازهای یک زنجیر و بازهای زنجیر دیگر به هم متصل شدهاند. چهار بنیان باز موجود در DNA از تیمین (T)، آدنین (A)، گوانین (G) و سیتوزین (C) تشکیلشده است.
موقعیت اتمها این امکان را فراهم میسازد تا دو پیوند قوی هیدروژنی بین A از یک زنجیر و T از زنجیر دیگر مارپیچ دوگانه به وجود آید. گوانین (G) و سیتوزین (C) به همین نحو همدیگر را تکمیل میکنند. بین این زوج باز سه پیوند قوی هیدروژنی تشکیل میشود.
در هر نمونه DNA مقدار A با T و نیز G با C یکسان است. بازهایی که به یک زنجیر DNA متصل است بازهای متصل به زنجیر دیگر DNA را تکمیل میکنند.
اگر یک A روی زنجیر ۱ وجود داشته باشد، T روی زنجیر ۲ مخالف آن خواهد داشت و اگر یک T روی زنجیر ۱ وجود داشته باشد، A روی زنجیر ۲ مخالف آن وجود خواهد داشت. همین نحوه جفت شدن بین C و G روی میدهد.
دو جفت پیوند هیدروژنی تقریباً طول یکسان دارند و درنتیجه دو زنجیر مارپیچ دوگانه به یکفاصله از همدیگر قرار میگیرند.
مولکولهای RNA بهصورت تکرشتهای قرار دارند و فقط در بعضی از انواع آنهم در مواقعی خاص پیوندهای هیدروژنی در داخل یک زنجیره ایجاد میشود که میتوان مولکول mRNA را نام برد.
DNA از مواد بیجان و نامرتب اطراف موجودی منظم و پیچیده به نام خرگوش میسازد و این همان توانایی منظم کردن است و این قانون دوم ترمودینامیک را که میگوید: «در سیستم بسته همه اجسام تمایل دارند به بینظمی بیشتر بروند» رد نمیکند زیرا خرگوش یک سیستم بسته نیست، بلکه این بستههای منظم و پیچیده را به قیمت مصرف انرژی زیاد میسازند و یا به تعبیر داروین، موجودات زنده نظم و ترتیب را از محیط اطرافشان مینویسند.
کلید درک مسئله اطلاعات است. توانایی تولیدمثل بهوسیلهٔ یک دستورالعمل که شامل اطلاعات لازم برای ساخت یک موجود دیگر است در بدن هر موجود زنده وجود دارد.
سلول اولیهٔ خرگوش دستورات لازم را برای یک خرگوش جدید با خود حمل میکند همچنین توانایی منظم کردن ساخت اجزای بدن و … را نیز بهصورت دستورالعملهایی همراه خود دارد؛ درست مانند دستور پخت کیک که در آشپزی موجود است و این دقیقاً همان نظریهای است که منصوب به ارسطو است.
کسی که میگوید: «تصویر و مفهوم یک جوجه در تخممرغ وجود دارد» و یا اینکه میگوید: «میوه بلوط دستور تبدیلشدن به درخت را از یک درخت بلوط بهصورت مکتوب دریافت میکند.»
بازهای نیتروژن دار به یکدیگر جفت میشوند و دو میلهٔ دو طرف، نردبان را به یکدیگر متصل میکنند. تصاویری از رشتههای مولکول DNA با روش پراش پرتو X تهیهکردهاند.
واتسون و کریک در سال ۱۹۵۳ با کمک یافتههای چارگف و دادههای حاصل از روش پرتو X که حاصل کارهای علمی فرانکلین و ویلکنیز بود ونیز با شناختی که خود از پیوندهای شیمیایی داشتند، مدلی از DNA با آرایش مارپیچ دوتایی ساختند که در آن دو رشتهٔ نوکلئوتیدی حول یک محور مرکز میپیچیدند.
در سال ۱۹۶۲ واتسون و کریک به خاطر این کشف خود، موفق به دریافت جایزهٔ نوبل شدند. در ساختار DNA آدنین در برابر تیمین و گوانین در برابر سیتوزین جفت میشوند. بهعبارتدیگر، آدنین یک زنجیره با تیمین زنجیرهٔ مقابل و سیتوزین آن با گوانین زنجیرهٔ مقابل جفت میشود.
ساختار و اندازهٔ بازها، عامل اصلی جفت شدن آنها به یکدیگر است. هنگام همانندسازی DNA گاه اشتباهاتی رخ میدهد و نوکلئوتیدی غلط به زنجیرهٔ جدید اضافه میشوند.
یکی از ویژگیهای مهم همانندسازی DNA این است که DNA پلی مراز دارای خاصیت ویرایش است و زمانی نوکلئیدهای جدید را به زنجیرهٔ در حال ساخت اضافه میکند که نوکلئوتیدی قبلی بهطور صحیح با نوکلئیدهای مکمل خود جفت شده باشند. در صورت بروز اشتباه DNA پلی مراز برمیگردد و نوکلئید غلط را جدا میکند، خاصیت ویرایش DNA پلی مراز از بروز اشتباهات بیشتر در همانندسازی DNA جلوگیری میکند.
بااینحال از هر یک میلیارد نوکلئوتیدی که به ساختار DNA وارد میشود معمولاً یکی از آنها اشتباهی است. این اشتباهات و تغییرات تصحیحنشده را که در ردیف نوکلئوتیدها روی میدهند موتاسیون یا جهش مینامند.
وقتی ساختار مارپیچ دوگانه DNA شناخته شد، پژوهشگران به مطالعهٔ روابط مکملی بین نوکلئوتیدها پرداختند تا اینکه پس از گذشت چند سال دریافتند که هر یک از زنجیرهای مارپیچ دوتایی، بهصورت الگویی در تکثیر نسخههای جدید DNA شرکت میکند.
نقشهٔ ژنتیکی انسان یا همان رشته DNA در حقیقت دستور ساختن یک انسان با تمام جزئیات است؛ یعنی یک دستورالعمل کامل برای ساختن گونه انسانی. ژنهای موجود در هر یک از ۲۳ کروموزم انسانی میتواند تاریخ نوع بشر و اجدادش را از ابتدا تا انتها باز گو کنند. اولموس داروین، دانشمند و پزشک بزرگ (پدر بزرگ چارز داروین که نظریه تکامل را ارائه کرده است) در سال ۱۷۹۴ گفته بود:
آیا امکان دارد که تنها یک نوع رشته زنده سبب تمام گونههای حیات آلی باشد؟
وجود چنین نظریهای در آن زمان تکاندهنده است نهتنها به خاطر اینکه میگوید همهٔ جانداران از یکچیز سرچشمه گرفتهاند. بلکه به خاطر استفاده خارقالعادهاش از لغت رشته چراکه تازه در قرن بیستم دانشمندان رمز حیات جانداران یعنی رشته DNA را کشف کردند.
پیش از آنکه جیمز واتسن و فرانسس کریک در سال ۱۹۵۳ ساختار مارپیچ دو رشته DNA را شناسایی کنند و ماهیت اسیدنوکلئیکی مادهٔ ژنتیک مسلم شود یکی از مسائل بغرنج زیستشناسی این بود که مادهٔ ژنتیک چگونه عیناً تا حدود زیادی تکثیر مییابد.
شواهد فراوانی مبنی بر اینکه همانندسازی مادهٔ ژنتیک بهطور دقیق صورت میگیرد وجود داشت، پژوهشگران دریافته بودند که خواص سلولهای دختر پس از تقسیم سلول مادر مشابه یکدیگر و مشابه به خواص سلول مادر میباشند بهعنوانمثال اگر سلولی توانایی ساختن نوکلئوتید تیمین را ندارد سلولهای حاصل از تقسیم آن نیز این توانایی را نخواهند داشت این میرساند که اطلاعات ژنتیک لازم برای ساختن تیمین همانگونه که در ژنوم مادر بوده است، تکثیر و به سلولهای دختر انتقال مییابد. دقیق بودن همانندسازی مادهٔ ژنتیک در سطح تولیدمثل جانداران نیز مشهود است و اینکه زادههای اسب، اسب هستند و نه جاندار دیگر، تکثیر دقیق مادهٔ ژنتیک را میسازد.
زیست شناسان سلولها را واحد عقلانی میدانند به این مفهوم که خواص پایدار آن بیهوده حفظ نمیشوند. البته نیروی فکری در سلول وجود ندارد، بلکه ریشه دیدگاه نقشی است که دانشمندان برای انتخاب طبیعی در تکامل قائل هستند، حفظ هر حالتی نیازمند مصرف انرژی است و انرژی بیهوده مصرف نمیشود.
ازاینرو برای تمام شاخصهای سلول باید توجیه عقلانی وجود داشته باشد، یعنی باید بتوان گفت که هر خاصیت جاندار برای او چه فایدهای دارد. دانشمندان باور دارند که در مواردی که از ارائه توجیه قانعکننده عاجزند، هنوز دانش و اطلاعاتی کافی در دست ندارند و ارائهٔ توجیه عقلانی برای همانندسازی دقیق ماده ژنتیک دشوار است.
مادهٔ ژنتیک و بالطبع تغییرات ناشی از اشتباه در همانندسازی آن، به ارث میرسد یعنی تغییرات در زادههای سلولی که اشتباه در آن رخداده است باقی خواهند ماند.
چنانچه سلول موردنظر سلول جنسی باشد اشتباه در سلولهای بعدی آن موجود زنده حفظ خواهد شد. مسیرهای گوناگونی برای حفظ مادهٔ ژنتیک و جلوگیری از هرگونه تغییر کمی و کیفی در آن، تکاملیافتهاند که از مشخصترین این مسیرها تقسیمهای میتوز و میوز است که در جریان این تقسیمها کروموزومها بدون هیچ کمی کاستی بین سلولهای حاصل از تقسیم توزیع میشود.
دستگاه مولکولی همانندسازی DNA دارای ویژگیهای متعددی است تا میزان اشتباه را در حداقل نگه دارد. تعریف حیات کار بسیار مشکلی است اما شاید اگر بخواهیم به این کار مشکل تن دردهیم و تفاوتهای یک موجود زنده و غیره زنده را بشماریم مجبور باشیم چنین توصیفی ارائه دهیم:
دو مهارت در یک موجود باعث میشود آن را موجود زنده بنامیم:
نخست توانایی منظم کردن و توانایی تولیدمثل.
و دوم، توانایی دوم برای همه ما واضح است؛ هر موجود زندهای میتواند نمونه مشابه خود را تولید کند خرگوشها، خرگوش تولید میکنند و قاصدکها، قاصدک.
اما یک خرگوش چگونه میتواند تولیدمثل کند؟
آنها غذا میخورند و غذا را به خرگوش تبدیل میکنند.
بخش دوم در ادامه…
پربازدهترین دستگاه تصفیه آب خورشیدی که توسط این گروه از محققان دانشگاه بوفالو ساختهشده با استفاده از یک روش جدید تقطیر میتواند روزانه از ۳ تا ۱۰ لیتر آب را تصفیه کند و این در حالی است که دستگاههای مشابه در همین ابعاد تنها میتوانند در هرروز ۱ تا ۵ لیتر آب را تصفیه کنند.
ایده اضافه کردن کاغذ آغشته به کربن برای رفع کمبود آب آشامیدنی در مناطق مختلف دنیا و در تاریخ ۳۰ ژانویه سال ۲۰۱۷ در ژورنال Global Challenges مطرح شد و از همان تاریخ محققان دانشگاه بوفالو کار را برای عملی کردن این ایده آغاز کردند و حالا در کمتر از دو ماه موفق به ساخت آن شدهاند.
مولد بخار خورشیدی نامی است که محققان دانشگاه بوفالو آن را برای نمونه کوچک و آزمایشی پربازدهترین دستگاه تصفیه آب انتخاب کردهاند. همانطور که از این نام برمیآید. این دستگاه با استفاده از انرژی خورشیدی و در سه مرحله آب را تصفیه خواهد کرد. در مرحله اول آب بهوسیله گرمای خورشید تبخیر میشود و در مرحله دوم هنگامیکه تبخیر صورت گرفت، باکتری، نمک و دیگر اجزای ناخواسته در ظرف باقی میمانند و درنهایت هنگامیکه بخار سرد و به مایع تبدیل شد، در ظرف دیگری ذخیره میشود.
تصفیه آب، به فرایندهایی گفته میشود که طی آن مواد شیمیایی نامطلوب، آلایندههای بیولوژیکی، جامدات معلق و گازها از آب آلوده حذف میشوند تا قابل آشامیدن یا مصرف کشاورزی گردد. بهطورکلی روشهای مورداستفاده عبارتاند از فرایندهای فیزیکی مانند فیلتراسیون، تهنشینی، تقطیر و فرایندهای زیستی مانند فیلترهای شنی و ماسهای کند، کربن اکتیو (کربن فعال) و فرایندهای شیمیایی مانند کلرزنی، ازونزنی، دفلوکولانت، استفاده از تابش الکترومغناطیسی مانند میکروبکشی با پرتو فرابنفش. فرایند تصفیه آب ممکن است به کاهش غلظت ذرات معلق یا ذرات محلول در آب ازجمله ذرات معلق، انگلها باکتریها، جلبکها، ویروسها، قارچها و طیف وسیعی از مواد محلول و ذرات معلق موجود در آب منجر شود.
از دیرباز و طبق سنن قدیم رسم بر این بوده است که ناهار یا شام روز اول بهار سبزیپلو با ماهی باشد، زیرا سبزی نشان از سرسبزی بهار و برنج نشان از برکت و پرباری دارد. همچنین ماهی نیز سمبلی از جنبوجوش و روشنی بوده و اخیراً هم به سمبلی از سلامتی تبدیلشده است، بنابراین آغاز سال نو با نشانههای خوب خدا نوعی شکرگزاری بر نعمتهای او خواهد بود.
حفظ ارزش غذایی مواد مصرفی در علم تغذیه بسیار مهم هست و بهرهگیری از این دانش مطمئناً بر ارزش مواد غذایی خواهد افزود. اولین گام در این مرحله انتخاب مواد اولیه سالم است. در این زمینه، انتخاب ماهی سالم و تازه اهمیت ویژهای دارد که باید به آن توجه کرد.
۱- بوی ماهی: ماهیهایی که تازه هستند، تقریباً بوی مطبوعی دارند و اگر از آبهای شیرین صیدشده باشند، بوی گیاهان آبزی همان منطقه را میدهند، ولی ماهی فاسد بوی نامطبوعی دارد که بیشتر اوقات بوی آمونیاک و ترشیدگی و در اثر پیشرفت فساد بوی گندیدگی میدهد. بههرحال، تشخیص سلامت ماهی از روی بوی آن، نیاز به تجربه دارد. اگر تجربه کافی ندارید، تنها به کنترل بوی ماهی اکتفا نکنید.
۲- حالت فلسها و پولکها در ماهی: در رابطه با ماهیهای تازه، فلسها کاملاً به بدن چسبیدهاند و بهسختی جدا میشوند، درحالیکه در ماهیهای فاسد فلسها برجسته هستند و بهراحتی کنده میشوند.
۳- شکل بدن ماهیها: بدن ماهیهای تازه قابلیت ارتجاعی دارد و فاقد ترشحات هست، ولی اگر با انگشتان فشاری بر روی بدن ماهیهای فاسد وارد شود، کاملاً ایجاد فرورفتگی میکند. همچنین ترشحات بدن ماهیهای فاسد زیاد است و این ترشحات حالت چسبنده دارند.
۴- چشمهای ماهی: چشم ماهیهای تازه علاوه بر اینکه شفاف و درخشان است، حالت کاملاً محدب دارد، درصورتیکه چشم ماهیهای فاسد تیره و کدر است و کره چشم بهطور کامل در حفره چشم فرورفته است.
۵- سرپوش گوشها: در ماهیهای تازه سرپوشها بهطور کامل و تقریباً چسبیده هستند و سطح داخلی آنها لکه ندارد، ولی در ماهیهای فاسد این سرپوشها تقریباً جدا هستند و بر روی سطح داخلی آنها لکههای قهوهای و قرمزرنگ دیده میشود.
۶- حالت آبششها: در ماهیهای تازه آبششها مرطوب و به رنگ قرمز روشن هستند، ولی در ماهیهای فاسد آبششها مرطوب نبوده و رنگی خاکستری دارند.
امگا-۳ که جزء گروه چربیهای ضروری بهحساب میآید، اعمال بسیار گسترده و پیچیدهای در بدن بر عهده دارد که بسیار حیاتی هستند. همچنین استفاده از امگا-۳ در درمان افسردگی مؤثر است. طبیعتاً مقدار امگا-۳ در بین ماهیهای مختلف تفاوتهایی دارد.
اصولاً ماهیهای ساکن آبهای سرد و ماهیهای چرب مانند کپور، قباد، آزاد، ساردین، قزلآلای دریاچهای و ماهی تن از ماهیهایی هستند که از منابع غنی امگا-۳ بهحساب میآیند. مسئله بعدی حفظ ارزش غذایی سبزیپلو ماهی شب عید با رعایت اصول صحیح پختوپز هست.
قبل از هر چیز توصیه میشود بهجای سرخکرده ماهی، آن را بخارپز کنید و یا در فر یا ماکروویو طبخ نمایید، زیرا سرخ کردن باعث از بین رفتن مواد مغذی و افزایش کالری دریافتی میشود و زمینه را برای ابتلا به عوارضی چون چاقی و اضافهوزن فراهم میسازد…
لزوماً ماهیهایی که قیمت ارزانتری دارند، ارزش غذایی کمتری ندارند، ولی طبیعتاً ماهیهای دریاهای آزاد، اسید چرب امگا-۳ بیشتری دارند و ازنظر ارزش غذایی بهترند.
در طبخ ماهی از حداقل نمک استفاده نمایید و برای ایجاد عطروطعم مطبوع از انواع ادویهجات و سبزیها معطر استفاده کنید. همچنین از ماهیدودی استفاده ننمایید، زیرا اغلب ماهیهایی که حالت مانده پیداکردهاند و احتمالاً بخشی از پروسه فسادشان را هم طی کردهاند، جهت دودی شدن انتخاب میشوند.
علاوه بر آن ثابتشده است که در ذرات دود ترکیبات سرطانزایی وجود دارد که باعث آلوده شدن گوشت ماهی به این ذرات میگردد. همچنین توجه داشته باشید که لزوماً ماهیهایی که قیمت ارزانتری دارند، ارزش غذایی کمتری ندارند، ولی طبیعتاً ماهیهای دریاهای آزاد، اسید چرب امگا-۳ بیشتری دارند و ازنظر ارزش غذایی بهترند. البته ماهیهای پرورشی و دیگر انواع ماهیها نیز دارای پروتئین کافی و ارزش غذایی بالا هستند و همگی آنها حاوی ید و کلسیم میباشند.
افزودن سیر به سبزیپلو نیز بسیار مفید هست. محققان سیر را قویترین آنتیاکسیدان طبیعی معرفی کردهاند. بو و طعم تند سیر مربوط به ترکیب آلیسین موجود در آن هست که یک ترکیب آنتیاکسیدانی است. آلیسین ماده اصلی ضد میکروبی و دارای اثرات کاهندگی کلسترول خون در سیر است.
جالب است بدانید که از سیر میتوان بهعنوان درمان کمکی در کاهش چربی خون، پیشگیری از تصلب شرایین وابسته به سن و آرتروز استفاده کرد، ولی اگر مشکل انعقاد خوندارید و از وارفارین استفاده میکنید، در مصرف سیر زیادهروی نکنید، زیرا خود سیر در کاهش انعقاد خون نقش دارد و مصرف همزمان وارفارین و مقدار زیاد سیر، زمان انعقاد خون را به ۲ برابر افزایش میدهد.
اگر مبتلابه چربی خون بالا یا دیابت هستید، مصرف هر چه بیشتر ماهی را به شما توصیه میکنیم، ولی بهتر است ماهی را بخارپز نمایید و یا در فر تهیه کنید، زیرا سرخ کردن آن باعث دریافت کالری بیشتر و درنتیجه بروز اضافهوزن خواهد شد. درهرحال، مصرف ۲ وعده ماهی در هفته برای همه افراد سالم و ۳ بار در هفته برای بیماران ذکرشده مفید است و مصرف هرروزه آن ضروری نیست.
اگر برنج را قبل از اینکه کاملاً سرد شود در یخچال قرار دهید، با ایجاد رطوبت در محیط به شکل قطرات آب، زمینه را برای رشد میکروبی و کپکها بسیار مساعد مینماید که خود را بهصورت لزج شدن برنج نشان میدهد. ماهی نیز دارای گوشت لطیف و حساسی است که باید سریعاً نسبت به مصرف آن اقدام کنید. شما میتوانید غذا را پس از سرد شدن در ظرف مناسب بریزید و آن را بدون دستکاری برای ۳ تا ۴ روز در یخچال نگاهدارید، اما فراموش نکنید که هیچچیز بهاندازه غذای تازه، مغذی نخواهد بود.
نوروز ۱۳۹۶ پیشاپیش خجسته و شادان
ایدههای تکاملی به بیان مجموعهای از فرایندهای طبیعی میپردازند که میتوانند تنوع گستردهٔ گونههای زنده و ویژگیهایی که آنها را قادر به سازگاری با محیط خودکرده است، بدون توسل به دخالت عوامل فرا طبیعی، توضیح دهند. البته، این توضیحات شامل بررسی خاستگاه خود گونهٔ انسان نیز میشود و همین امر، تکامل زیستی را به بحثبرانگیزترین مباحث علمی بدل کرده است؛ اما اگر به این مباحت بدون پیشداوری پرداخته شود، خواهیم دید شواهد مربوط به تکامل بهعنوان فرایندی تاریخی به قوت دیگر نظریههای دیرپای علمی، مانند ماهیت اتمی ماده است.
تکامل زیستی مستلزم تغییراتی در مشخصههای جمعیتهای موجودات زنده در طول زمان است. مقیاس زمانی و بزرگی این تغییرات، بسیار متنوع است. تکامل را میتوان در بازهٔ زمانی عمر یک انسان مطالعه کرد، دورهای زمانی که تغییراتی در یک سرشت منحصربهفرد رخ میدهد، مانند افزایش فراوانی سویههای باکتریایی مقاوم به پنیسیلین در طی چند سال مصرف گستردهٔ پنیسیلین در پزشکی برای کنترل عفونتهای باکتریایی.
از سوی دیگر، تکامل متضمن رخدادهایی مانند ظهور گروهی از جانداران با طرحی کاملاً جدید است مانند گذار از خزندگان به پستانداران که شاید میلیونها سال طول بکشد و نیازمند تغییرات در بسیاری مشخصههای گوناگون باشد. یکی از دریافتهای کلیدی چارلز داروین و آلفرد راسل والاس، بنیانگذاران نظریهٔ تکاملی، ازاینقرار بود که تغییرات در تمام سطوح، احتمالاً دربردارندهٔ فرایندهای مشابهی است.
تکاملی عمده تا حد زیادی بازتاب همان تغییرات در رخدادهای تکاملی جزئی هستند که طی دورههای زمانی طولانی انباشتهشدهاند. تغییر تکاملی درنهایت متکی به ظهور اشکال جدیدی از موجودات زنده است: جهشها. جهشها ناشی از مادهٔ ژنتیکیاند که از والد به فرزند (زاده) منتقل میشوند.
متخصصان ژنتیک در آزمایشگاه جهشهایی را که تقریباً بر تمامی ویژگیهای موجودات زندهٔ گوناگون تأثیر میگذارند، مطالعه نموده و متخصصان ژنتیکی پزشکی نیز هزاران جهش را در جمعیتهای انسانی شناسایی کردهاند. دامنه و بزرگی اثر جهشها بر ویژگیهای مشهود یک موجود زنده، تنوع گستردهای دارد. بعضی جهشها فاقد آثار قابلشناساییاند و وجود آنها فقط با کمک روشهای نوین مطالعهٔ ساختار مادهٔ ژنتیکی که در مطالب بعدی در مورد آن بحث خواهد شد، شناساییشده است.
برخی دیگر از جهشها دارای آثار نسبتاً اندکی بر یک صفت ساده، مانند تغییر رنگ چشم از قهوهای به آبی، مقاوم شدن یک باکتری به یک آنتیبیوتیک یا تغییر تعداد پرزهای شکمی مگس سرکه، هستند. برخی جهشها آثاری جدی بر نمو میگذارند، مانند جهش مگس سرکه که به رشد یکپا در سر مگس و در محلی شاخکهای آن میانجامد. وقوع هر نوع جهش جدید یک پدیدهٔ بسیار نادر با فراوانی حدود یک در هر صد هزار فرد در هر نسلی، یا حتی کمتر، است.
تغییر وضعیت یک صفت یا ویژگی براثر جهش، مانند مقاومت به آنتیبیوتیک، ابتدا در یک فرد رخ میدهد و معمولاً تا چند نسل، محدود به بخش کوچکی از یک جمعیت باقی میماند. برای شکلگیری یک تغییر تکاملی، فرایندهای دیگری باید به افزایش فراوانی این جهش در جمعیت مدد رسانند.
انتخاب یا گزینش طبیعی، مهمترین فرایند برای شکلگیری تغییر فرگشتی یا تکاملی به شمار میآید که بر ساختار، کارکرد و رفتار موجودات زنده تأثیر میگذارد. چارلز داروین و والاس، در مقالههای خود که در سال ۱۸۵۸ در مجلهٔ گزارشهای انجمن لینه منتشر شد، نظریهٔ تکاملی از طریق انتخاب طبیعی را با استدلالهای زیر مطرح کردند:
۱. تعداد افرادی که در یکگونه به دنیا میآیند، بسیار بیشتر از تعداد افرادی است که بهطور طبیعی میتوانند به بلوغ برسند و با موفقیت تولیدمثل نمایند، بنابراینَ تنازع بقا رخ میدهد.
۲. تغییرات فردی در بسیاری از ویژگیهای جمعیت وجود دارد که ممکن است بعضی از آنها بر توانایی بقا و تولیدمثل فرد اثر بگذارند؛ بنابراین، ممکن است والدهای موفق یک نسل از بقیهٔ جمعیت، متفاوت باشند.
۳. احتمالاً در بسیاری از این موارد تنوع مؤلفهٔ وراثتی وجود دارد؛ بنابراین ویژگیهای فرزندانِ (زادهها) والدهای موفق، متفاوت از ویژگیهای نسل پیشین است، به همان ترتیبی که برای والدهای آنان پیشآمده بود.
این ویژگیهای تغییریافته ناشی از جهشاند، اما باید در نظر داشت که جهشهایی که بر بک صفت ویژه تأثیر میگذارند، همیشه و بدون توجه به مطلوبیت با نامطلوب بودن آنها در انتخاب طبیعی، رخ میدهند. در حقیقت، بیشتر جهشها یا تأثیری بر موجود زنده ندارند و یا توانایی بقا و تولیدمثل آن را کاهش میدهند.
این فرایند افزایش در فراوانی نمونههای تغییریافته، یعنی نمونههایی که بقای بستر و تولیدمثل موفقتر دارند. تبیینگر تکامل ویژگیهای سازگارانه است، زیرا معمولاً کارکرد بهتر پیکر یا رفتار فرد است که موفقیت بقا با تولیدمثل وی را افزایش خواهد داد. احتمال وقوع چنین فرایند تغییری با قرار گرفتن جمعیت در یک محیط تغییریافته، افزایش مییابد، جایی که جمعیتی که طریق پیشتر از طریق انتخاب طبیعی تثبیتشده است مجموعه ویژگیهای نسبتاً متفاوتی را میطلبد. بنا برنوشتههای داروین در سال ۱۸۵۸:
تصور کنید شرایط خارجی یک سرزمین تغییر میکند… اکنون، با توجه به تلاش (تنازع) هر فرد برای بقا، آیا نمیتوان با قطعیت اظهار کرد که هر تغییر کوچک و کم دامنه در ساختار، عادات و غرایز فرد که به سازگاری بهتر او با شرایط جدید انجامد، قدرت و سلامت او را افزایش میدهد؟ در این تنازع این فرد بخت بهتری برای بقاء خواهد داشت؛ و آن دسته از زادههای او هم که بتوانند این تغییرات، حتی اندکی از آن را به ارث برند، بخت و مجال بهتر و بیشتری خواهند داشت. سالانه بیش از آن مقداری که میتوانند بقا یابند به دنیا میآیند، کوچکترین تغییر در این توازن، در درازمدت تعیین میکند که کدام مرگ کاهش یابد و کدام تداوم داشته باشد. باوجوداین انتخاب [طبیعی] از یکسو و مرگ از سوی دیگر و پس از هزار نسل، آیا میتوان ادعا کرد که این رویدادها هیچ تأثیری ندارند…
ادامه دارد…
اگر تغییرات به لحاظ گزینش خنثایی وجود داشته باشد، چنانکه بهطور میانگین میان افراد مختلف تفاوتی در بقا یا باروری وجود نداشته باشد بازهم این امکان هست که نسل زادگان با نسل والد اندکی متفاوت باشد. این امر در غیاب انتخاب، بهاینعلت است که ژنهای جمعیت زادهها، نمونهای تصادفی (کاتورهای) از ژنهای جمعیت والد هستند. جمعیتهای واقعی اندازهٔ محدودی دارند؛ و ازاینرو ترکیب جمعیت زادهها درنتیجهٔ تصادف تا حدودی متفاوت از ترکیب جمعیت والد خواهد شد. درست به همان شکل که اگر سکهای را ۱۰ بار پرتاب کنیم، انتظار نداریم که دقیقاً ۵ بار شیر و ۵ بار خط بیاید. این فرایند تغییرات تصادفی، رانش ژنی خوانده میشود.
آثار ترکیبی جهش، انتخاب طبیعی و فرآیند تصادفی رانش ژنی به تغییراتی در ترکیب یک جمعیت میانجامد. طی یک دورهٔ زمانی طولانی، این آثار تجمعی موجب تغییر ساختار ژنتیکی جمعیت میشود و بنابراین میتواند ویژگیهای گونه را در مقایسه با خصیصههای نیاکان آن به شکل جدی تغییر دهد.
پیشتر از تنوع حیات که در تعداد زیاد گونههای مختلف زیستی فعلی منعکسشده است، یادکردیم (در طول تاریخ گذشتهٔ حیات تعداد گونههای زنده بسیار بیشتر بوده است که ناشی از این حقیقت است که سرنوشت نهایی تقریباً تمام گونهها، انقراض است).
یکی از مسائل مهم، چگونگی تکامل یکگونهٔ جدید است (گونهزایی) که در مطالب بعدی به آن پرداخته خواهد شد. تعریف اصطلاح «گونه» دشوار است و گاه مرزبندی دقیق بین جمعیتهای متعلق به یکگونه و جمعیتهای متعلق به گونههای جداگانه، سخت است.
در بحث پیرامون تکامل، هنگامی میتوان دو جمعیت از موجودات دارای توانایی تولیدمثل جنسی را از دو گونهٔ متفاوت در نظر گرفت که این دو جمعیت نتوانند با همدیگر تلاقی (درون زادآوری) کنند، بهطوریکه سرنوشت تکاملی این دو گونه کاملاً مستقل از هم خواهد بود. پس جمعیتهای انسانی که در نقاط مختلف جهان زندگی میکنند، بهصراحت و بدون هیچ ابهامی اعضای یکگونه هستند، زیرا مانعی برای آمیزش فرد مهاجری از یک جمعیت با فردی از جمعیت دیگر وجود ندارد.
چنین مهاجرتهایی عموماً مانع از واگرایی شدید ساختار ژنتیکی جمعیتهای یکگونه میشود. برعکس، شامپانزه و انسان دو گونهٔ کاملاً متفاوتاند، زیرا شامپانزهها و انسانهایی که در یک منطقه نیستند، قادر به آمیزش و زادآوری نیستند. همانطور که خواهیم گفت، تفاوت ساختار مادهٔ ژنتیکی انسان با شامپانزه بسیار بیشتر از تفاوت ساختار ژنتیکی جمعیتهای مختلف انسانی با همدیگر است.
شکلگیری یکگونهٔ جدید باید مستلزم ایجاد موانعی برای آمیزش بین جمعیتهای یکگونه باشد. هنگامیکه چنین موانعی ایجاد شود، جمعیتها براثر جهش، انتخاب و رانش ژنی و واگرایی درنهایت موجب تنوع حیات میشود. اگر چگونگی شکلگیری این موانع آمیزش و به دنبال آن، چگونگی واگرایی جمعیتها درک و شناخته شود، میتوان خاستگاه گونهها را نیز درک کرد.
این ایدهها، دادههای زیستی بسیار زیادی را در مورد فرگشت، با کمک نظریههای ریاضیاتی که جزییات دقیقی دارند و قادر به شبیهسازیاند، فراهم آورده است؛ به همان صورتی که ستارهشناسان و فیزیکدانان به شبیهسازی رفتار ستارگان و سیارات وغیره میپردازند تا آنها را به شکل کاملتری بشناسند و نظریههای خود را بهصورت دقیقتر بیازمایند. پیش از تشریح مفصلتر سازوکارهای تکامل (بدون پرداختن به جزئیات ریاضیاتی آنها)، در مطالب بعدی نشان خواهیم داد که چگونه تعداد زیاد انواع مشاهدات زیستی برحسب تکامل معنی پیدا میکنند.