Faez Ehya

می‌خواهم اینجا خانه مجازی من باشد. هر آنچه در زندگی من مهم است اینجا می‌آورم. اما هیچ چیز مهمتر از عشق نیست. آن‌را در قلبم نگهبانی می‌کنم. فائزاحیا

کتابی که سارتر ننوشت، یا چگونه تقلب کنیم که همه باور کنند سارتر کتاب را نوشت

سارتر جمله معروفی دارد ( امیدوارم مال او باشد) که می‌گوید: افراد به اندازه کمبودهایشان دیگران را آزار می‌دهند.

مدتی هست که گند این کارها درآمده، از همان زمان که چاپ انبوه در ایران به‌راه‌افتاد. این نوشته از جناب آقای مهدی جامی بسیار مطلب جامع و مفیدی هست که در سایت رهاک اینجا آنرا دیدم.

ویراستاری از من هست.

عجایب التالیفات: پایان‌نامه درباره رمانی که ژان پل سارتر به فارسی نوشت!

این مطلب درباره تقلب در انتشار یک کتاب به نام سارتر است و بی‌توجهی عمدی یا غیر عمد همه دست‌اندرکاران انتشارش و کتابخانه ملی و بعد بی‌توجهی دانشجویی که بر اساس آن پایان‌نامه نوشته و استاد راهنمایی که آن را تأیید کرده است.

Image کتابی که سارتر ننوشت، یا چگونه تقلب کنیم که همه باور کنند سارتر کتاب را نوشت faezehya.com ‫این مطلب درباره تقلب در انتشار یک کتاب به نام سارتر است و بی‌توجهی عمدی یا غیر عمد همه دست‌اندرکاران انتشارش و کتابخانه ملی و بعد بی‌توجهی دانشجویی که بر اساس آن پایان‌نامه نوشته و استاد راهنمایی که آن را تأیید کرده است.‬‎
مهدی جامی

ماجرا این است که دانشجوی کارشناسی ارشد آقای امیر عرب لو به سایت نبشت نامه می‌نویسد و می‌گوید مطلبی دارد درباره خانواده خوشبخت اثر سارتر که موضوع پایان‌نامه اوست. سردبیر نبشت هم می‌پذیرد و مطلب منتشر می‌شود. کمی بعد سردبیر متوجه می‌شود که اساساً سارتر چنین کتابی ندارد! اما دست‌کم دو ناشر در ایران کتاب را منتشر کرده‌اند و یک پایان‌نامه هم بر اساس آن نوشته‌شده است! این در دنیای دانشگاهی امروز ایران اصلاً چیز عجیبی نیست. چون نه استاد وقت تحقیق دارد و نه دانشجو. همه به هم اعتماد دارند و همه دارای حسن نیت‌اند و می‌خواهند دانشجو مدرکش را بگیرد و استاد هم حق‌الزحمه‌اش را. سارتر هم آن‌قدر به فارسی‌زبانان علاقه‌مند‌است و به علاقه‌مندان بی‌شمارش در ایران محبت دارد که از آن دنیا یک کتاب‌تر و تازه برای مترجم ایرانی فرستاده است تا به‌طور انحصاری و بدون اینکه اصلاً نسخه فرانسه داشته باشد به فارسی درآید. «چراکه نه!» فعلاً سبک دورهمی مسلط است. همه دورهم هستیم و ناشر و مترجم سود می‌برند و دانشجو هم مدرکش را می‌گیرد و استاد هم سرش بالاست که یک فارغ‌التحصیل دیگر تحویل جامعه داده است. عیبش چی هست اصلاً؟!

بله سارتر کتابی دارد درباره خانواده اما رمان نیست و تحلیل مفصل زندگی گوستاو فلوبر است و نامش هم‌خانواده خوشبخت نیست ” ابله خانواده” است. این کتاب در سه جلد در دهه ۷۰ میلادی – دهه آخر عمر سارتر – منتشرشده است و ترجمه نسخه انگلیسی آن در ۵ جلد به قلم خانم کارول کاسمن از ۱۹۸۱ شروع شد و تا ۱۹۹۳ برای تکمیل شدن طول کشیده و ناشر آن دانشگاه شیکاگو است (جلد ۵ را در آمازون ببینید).

به‌این‌ترتیب کتابخانه ملی هم خطای فاحشی کرده است. کتابی را به سارتر نسبت داده که از او نیست و بین دو کتاب رابطه برقرار کرده که اصولاً از یک جنس نیستند و یکی رمان است و دیگری تحلیل و اصولاً یکی را سارتر نوشته و دیگری را سارتر ننوشته!

کمی جستجو کردم ببینم مترجمان محترم و محترمه چه سوابقی دارند. خانم یا آقایی که اسم سارا برمخشاد را برای خود انتخاب کرده یک کتاب دیگر هم دارد از جین آستین که آن‌هم به گفته کتابخانه ملی «نخستین بار تحت ع‍ن‍وان “وس‍وس‍ه” با ترجمه شهریار ضرغام در انتشارات اک‍ب‍اتان در سال ۱۳۶۸ م‍نتش‍ر» شده است.یعنی هر دو کتابی که این مترجم گویا زحمت ترجمه‌اش را تحمل کرده قبل از او ترجمه‌شده بوده. اما بعدتر می‌بینیم که او یک رونویس تمام‌عیار است!

آقای بیژن فروغانی هم – اگر اسمش اصولاً همین باشد- بر اساس مدارک کتابخانه ملی فقط همین ترجمه را مرتکب شده اما او هم هنری جز رونویسی ندارد! چرایش را از مطلبی می‌فهمیم که افشین پرورش زحمت‌کشیده و بررسی کرده است و برای تنویر افکار عامه کتاب‌خوانان و کتاب نخوانان عیناً نقل می‌شود.

فقط این را هم بیفزایم که اگر زمان انتشار نسخه اصل کتاب فارسی را که سال ۱۳۴۶ (برابر با ۱۹۶۷ میلادی) است بگیریم در این سال اصولاً کتاب سارتر درباره فلوبر هنوز منتشرنشده بود که انتشارات ابر سفید و مترجم مجهول‌الحالش مدعی است کتاب را از آن ترجمه کرده است! (این هم قابل‌توجه کتابخانه ملی که این ادعا را بدون وارسی ثبت کرده است.) چنانکه در بخش دوم خواهیم دید کتابی که سارا برمخشاد مثلاً ترجمه کرده همان کتابی است که به نام ترجمه اثری از سارتر در سال ۱۳۴۶ منتشرشده بوده است.

بخش دوم را از اینجا بخوانید: بخش دوم

 

 

نقد و بررسی فیلم منگلهورن

منگلهورن Manglehorn 2014

کارگردان: دیوید گوردون گرین

بازیگران: آل‌پاچینو، هولی هانتر

 

منگلهورن را دیوید گوردون گرین فیلم‌ساز ۳۸ ساله آمریکایی کارگردانی کرده که با فیلم‌هایی چون «Prince Avalanche» و «جو» شهرت دارد.

آل‌پاچینو در فیلم جدید گرین نقش ای‌جی منگلهورن یک مرد عادی سالخورده در شهری کوچک را بازی می‌کند. او از گربه پیرش مراقبت می‌کند، هر جمعه با یک تحویلدار بانک حرف می‌زند و هرروز یکجا غذا می‌خورد، اما منگلهورن چیزی بیش از آن است که در نظر اول دیده می‌شود؛ او قبلاً خلاف‌کار بوده و ۴۰ سال پیش زن رؤیاهایش را برای یک «کار» بزرگ رها کرده است. او اکنون هرروز به انتخاب خود فکر می‌کند.

منگلهورن پس از یک تلاش دراماتیک برای شروع دوباره با لحظه‌ای هولناک روبرو می‌شود و به‌این‌ترتیب نقاب از چهره مردی با یک گذشته بسیار سیاه، برداشته می‌شود.

 

داستان فیلم

منگلهورن (آل‌پاچینو) یک کلیدساز پا به سن گذاشته است که زندگی نامتوازنی دارد. از همسرش جداشده و رابطه‌اش با تنها پسرش سرد Manglehorn-2014و فقط بر اساس نیاز است. پسر او نیز به راه پدرش رفته و از همسرش جداشده و دختر کوچکش را رها کرده و مشغول زندگی کاسب‌کارانهٔ خود است. گفتگوهای او و پدرش نشان می‌دهد که درکی از هم ندارند. منگلهورن هرازگاه سری به دختر او و مادرش می‌زند.

منگلهورن در خانه با گربه‌اش زندگی می‌کند و عاشق این گربه است. در فیلم یک شخصیت غایب نیز داریم و او کلارا نام دارد. تنها عشق واقعی منگلهورن که او را ازدست‌داده اما دائم فکر و ذکر منگلهورن را به خود مشغول کرده است. نامه‌های او را در گاوصندوق نگه‌داشته و هنوز هم برای او نامه می‌نویسد.

روزی گربهٔ منگلهورن کلید گاوصندوق او را می‌بلعد. منگلهورن برای عمل جراحی گربه ناچار می‌شود از حسابش مقداری پول بردارد. در حین گفتگو با کارمند بانک که دختری است نسبتاً میان‌سال به نام دان (هالی هانتر) هر دو احساس می‌کنند که به هم علاقه دارند و باهم قرار شام می‌گذارند، سر قرار منگلهورن به‌جای توجه به دان دائم از عشق گمشدهٔ خود یعنی کلارا صحبت می‌کند و عامدانه دختر را از خود می‌رنجاند. دان منگلهورن را رها می‌کند و  همین مسئله باعث می‌شود که او به خود بیاید و به فکر بازسازی زندگی خود و بهبود رابطه‌اش با دیگران بیفتد. به خانه می‌رود؛ کلیدی را که جراح از شکم گربه درآورده برمی‌دارد، در گاوصندوق را باز می‌کند و تمامی خاطرات و عکس‌هایی را که از کلارا مانده نابود می‌کند و سپس خانه را آتش می‌زند. بعد به پسرش تلفن می‌زند و به او که گرفتاری مالی برایش پیش‌آمده دلداری می‌دهد و سپس پیش دان می‌رود و از او می‌خواهد که فرصتی دوباره به او بدهد … .

 

نقد فیلم

فیلم داستان ساده‌ای دارد که به‌جای تأکید بر عمل و حادثه بر شخصیت منگلهورن متمرکز است. نویسنده توجه زیادی به نماد داشته است. گربه و کلید نمادهای اصلی فیلم‌اند. گربه که در فرهنگ غربی نمادی جنسی است درواقع یادگاری است از کلارا که کلید مشکلات زندگی او را بلعیده است. با عمل جراحی گربه و بیرون آوردن کلید از شکم او مشکل انسداد رودهٔ گربه و مشکل گوارشی- جنسی منگلهورن حل می‌شود. به‌این‌ترتیب او که خودش کلیدساز است، کلید مشکلاتش را در شکم گربه‌اش می‌یابد و با اصلاح نگرشش به زندگی، رابطه‌اش را با دیگران ازجمله پسر و دوستش تنظیم می‌کند. فیلم روند کندی دارد و گاه خسته‌کننده می‌شود اما درمجموع در بین خیل فیلم‌های اکشن و پرزرق‌وبرق هالیوودی خودش تنوعی است.

 

معرفی فیلم بوی خوش زن یا ستایشی از آل‌پاچینو

نام فیلم: بوی خوش زن
کارگردان: مارتین برست
محصول سال ۱۹۹۲
با درخشش: آلفرد جیمز پاچینو
Image faezehya.com ‫- بوی خوش زن یا ستایشی از آل‌پاچینو‬‎
«بوی خوش زن»، فیلم بازسازی‌شده یک فیلم ایتالیایی با همین نام به کارگردانی دینوریسی است. بازی ماندگار و به‌یادماندنی آل‌پاچینو در نقش کلنل در این فیلم تمامی جوایز مهم سینمایی ازجمله اسکار و گلدن گلوب را برای او در همان سال به ارمغان آورد، نقشی که از آن به‌عنوان یکی از ماندگارترین نقش‌آفرینی‌های تاریخ سینما یاد می‌شود، همچنین سکانس رقص تانگو ‌آل‌پاچینو در این فیلم بسیار تمجید شده و معروف است.

محور فیلم ‌آل‌پاچینو هست، کسی که بازیش در هر فیلمی سایر بازیگران را محو می‌کند و به‌شدت تحت تأثیر بازی خوبش دلت می‌خواهد در تمام سکانس‌ها حضورش را حس کنی و ببینی.

من به شخصه کسی را نمی‌شناسم «بوی خوش زن» را دیده باشد و محو این فیلم خوش‌ساخت نشده باشد.

بوی خوش زن تانگو faezehya.com

 

خلاصه فیلم:

پسر جوانی بانام چارلی سیمز (کریس ادانل) که جوانی مؤدب و سربه‌زیر و درسخوان است در کالجی درس می‌خواند و برخلاف سایر هم‌سن‌های خودش اوضاع مالی آن‌چنان جالبی ندارد.

در ابتدای فیلم بعد از اینکه دوستانش او را برای تعطیلات به جشنی دعوت می‌کنند و او با اندکی خجالت دعوت آنان را رد می‌کند متوجه تفاوت او با دیگران می‌شویم. درست در فصلی که تمام هم‌کلاسی‌های شکم سیر و پولدارش به فکر پیدا کردن مکانی مجلل برای تفریح هستند او به دنبال کاری دانشجویی می‌رود. شغلی که پیدا می‌کند این است که طی چند روز که خانواده کلنلی بداخلاق، مغرور، لجوج و البته دوست‌داشتنی به مسافرت می‌روند مراقب او باشد.

بهترین کاراکتر فیلم اینجا به ما معرفی می‌شود؛ کلنل اسلید (آل‌پاچینو) که مدت‌هاست بینایی خودش را ازدست‌داده‌است. کلنل از آن دسته افرادی است که فکر نکنم کسی تحمل او را داشته باشد. غرغرو و بداخلاق است، یک‌دندگی خاصی دارد، مدام سر بقیه فریاد می‌کشد، بددهن و دائم‌الخمر هست. قرار بر مراقبت از او در خانه هست اما اوضاع آن‌چنان هم نرمال پیش نمی‌رود و جوان ساده فیلم مجبور می‌شود با این کلنل عجیب در مسافرتی ناخواسته ولی به‌یادماندنی همراه شود؛ این سفر شالوده اصلی فیلم است.

فیلم بوی خوش زن درباره تفاوت‌های زندگی است. فرقی ندارد شما پسر جوان را نقش اول بدانید یا کلنل اسلید را، فیلم از آن ِ آل‌پاچینوست. کارگردان با هوشمندی خاصی به او اجازه داده کاراکتر عجیب‌وغریب کلنل را باانرژی وصف‌ناشدنی اجرا کند. کلنل نوع شخصیت‌پردازی عجیبی دارد، در سکانس ابتدایی برخوردش با پسر جوان چنان بر او می‌تازد که با خود میگوییم دیگر پسر به آن خانه برنمی‌گردد اما رفته‌رفته به این کاراکتر دل می‌بندیم.

کلنل اسلید فردی درست مقابل پسر جوان است. او در زندگی همه‌چیز را تجربه کرده، کلنل در ارتش خدمت م‌کرده و بی‌نهایت شغلش را دوست دارد، این عشق به شغلش را وقتی می‌فهمیم که با وسواس خاصی به پسر دستور می‌دهد درجه‌های نظامی او را حمل کند یا آن‌ها به روی لباس بچسباند! پس دوران جوانی موفقی داشته و در این سن هم که او را در فیلم می‌بینیم فردی مرفه است که بهترین هواپیما را سوار می‌شود در هتلی شیک ساکن است از بهترین غذاها و ماشین‌ها استفاده می‌کند و خلاصه کیفش کوک است.

درواقع بیننده هنگام تماشای فیلم مدام با خود می‌گوید این مرد که هر چیز در زندگی می‌خواهد به‌راحتی به دست میاورد اما علت این‌همه بداخلاقی او چیست؟ در ادامه فیلم متوجه می‌شویم او رابطه خوبی با برادر خودش برادرزاده‌هایش ندارد و نیز وقتی برای صرف نهار به خانه برادر بزرگ‌تر خود می‌رود عاقبت خوبی در انتظارش نیست. این سکانس جز سکانس‌های مهم است، جایی که او باعلاقه به همراه پسر وارد خانه برادر خودش می‌شود اما خانواده برادرش از دیدنش خوشحال نمی‌شوند ولی به رویش نمی‌آورند. شاید به آن‌ها حق بدهید، کلنل اسلید از آن دسته افرادی است که نمی‌تواند آن‌چنان جلوی زبانش را بگیرد، جلوی جمع شوخی‌ها زشت می‌کند و حرف‌های رکیک میزند و مهم‌تر از آن احساس پشیمانی ندارد. به‌عنوان‌مثال به برادرزاده‌اش می‌گوید بهتر همسر خودت را ارضا کن!

در این سکانس در ابتدا مطابق معمول کلنل روده‌درازی می‌کند و در ادامه همان برادرزاده از خجالت او درمیاید و با تعریف کردن روزی که کلنل نابینا شد و علت آن، حال او را می‌گیرد.

تضاد جالبی در فیلم هست که هم به فیلم‌نامه برمی‌گردد و هم به نوع اجرای دیدنی آل‌پاچینو؛ پسر جوان متوجه می‌شود کلنل در این چند روز می‌خواهد تمام چیزهایی را که دوست داشته انگار برای آخرین بار تجربه کند گویی فرصتش برای ادامه حیات رو به پایان است.

کارگردان به‌درستی موفق شده نقاط مهم فیلمش را به‌اندازه دربیاور و سکانس‌های پیوسته و جذابی بگیرد. سکانس رقص و سکانس ماشین‌سواری دیوانه‌وار کلنل جز این سکانس‌ها هستند. کلنل برخلاف پسر جوان که خجالتی است و نمی‌تواند از دختری جوان تقاضای رقص کند با دختر می‌رقصد. میدانیم او نابیناست اما بی‌پروا عمل می‌کند.

او به رقصیدن جلوی جمع با دختری جوان اکتفا نکرده و در سکانسی تماشایی با ماشینی که به آن علاقه دارد سواری هم می‌کند. شاید بگویید این سکانس کمی اغراق دارد اما من این اغراق را هم دوست دارم، مگر اصلاً ما انسان‌ها چقدر زنده‌ایم که مدام با هزار یک دلیل دست‌وبال خودمان برای آرزوهای خودمان را می‌بندیم؟

از جهاتی یاد فیلم فهرست آرزوها هم میفتم. زوج جالب مورگان فریمن و جک نیکلسون هم در آن فیلم تا قبل از مرگ فهرستی تهیه کرده و به سفر پرداختند. اینجا هم کلنل می‌خواهد از عمرش لذت ببرد. آری جرمش همین است.

در زندگی‌ی که همه به علت ناتوانی جسمش او را محدود کرده‌اند در زندگی‌ی که او نخواسته یا شاید هم نخواسته باکسی آن‌چنان گرم بگیرد این چند روز غنیمت است تا دل را به دریا بزند اما او هرچقدر هم بتواند در این مدت خوش باشد چون می‌داند باید دوباره به همان زندگی افسرده کننده خودش برگردد تصمیم به خودکشی دارد! انگار تمام خوشی‌های او موقتی هستند، مثل کسی که درد شدید دندان دارد و به‌جای درمان آن فقط قرص مسکن مصرف کند.

کلنل گویی بازهم خوشحال نیست در سکانسی تماشایی می‌خواهد در خیابان دست پسر را رها کند و خودش تنها از خیابان رد شود چراغ برای ماشین‌ها سبز است و آن‌ها درحرکت‌اند اما کلنل توجهی ندارد یا بهتر بگویم خودش را زده به آن راه او حتی می‌خواهد وسط خیابان شلوار از پای خودش بیرون آورد.

faezehya.com ‫- بوی خوش زن یا ستایشی از آل‌پاچینو‬‎کلنل طغیان یک قهرمان فراموش‌شده را به نمایش درآورد. کسی که روزی حتی می‌توانسته ژنرال باشد ولی به علت زندگی ولنگ و بازش الان یک کور بداخلاق است که همه را از دور خود فراری می‌دهد.

فیلم «بوی خوش زن» در ستایش زندگی کردن و یافتن هدفی برای زندگی است. زندگی سطحی و ولنگارانِ کلنل اسلید یا زندگی سخت و توام با تلاش چارلز، هر یک آن‌قدر در دید بیننده اهمیت می‌یابند که دلش نخواهد با تصمیمی غلط آن را به هم بریزند.

کسی که این فیلم را ندیده ممکن است آن را تنها فیلمی در ژانر فیلم‌های دبیرستانی بگنجاند که اگر درخشش آل‌پاچینو نبود، ممکن بود این فیلم در حد فیلم‌های خوب اما نه‌چندان به‌یادماندنی مانند «لبخند مونالیزا» پایین آید. البته این درخشش بیش‌ازاندازهٔ آل‌پاچینو، سطح بازی دیگر بازیگران را در نظر تماشاگر بسیار پایین می‌آورد. کریس ادانل، در تمام زمان‌هایی که کنار آل‌پاچینو بود همیشه دست‌وپایش را گم می‌کرد و می‌ترسید. البته ضرر بازی خوب آل‌پاچینو به یک بازی خوب دیگر هم رسیده و دربارهٔ آن چیزی گفته نشده: بازی عالی فیلیپ سیمور هافمن فقید در روزهایی که جوان‌تر و لاغرتر بود!

هافمن بازیگر فوق‌العاده‌ای بود که در فیلم «کاپوتی» درخشش خیره‌کننده‌ای داشت و در این فیلم در نقش جورج ویلیس پسر، بسیار باورپذیر ظاهر شده‌بود.

بار این فیلم روی دوش ابرستارهٔ فیلم – و محبوب‌ترین بازیگر من- آل‌پاچینو است. کمتر کاراکتری در یک فیلم به‌اندازهٔ کاراکتر او تعریف‌شده و قابل‌پیگیری از آب درمی‌آید، البته این بیشتر از هنر بالای او در پرورش نقش ناشی می‌شود. او کاراکتر فرانک اسلید را که کلنلی مغرور، زن‌باره، بسیار گستاخ با ظاهری خشن و قلبی مهربان، با فلسفه‌های خاص و تعریف‌های اختصاصی خودش از زندگی هست را بسیار به‌یادماندنی کرده‌است.

به‌راستی اگر بازیگر دیگری این نقش را بازی کرده بود، فرانک اسلید تا امروز زنده می‌ماند؟! یا آن سکانس نفس‌گیر تانگو به این اندازه دیدنی می‌شد؟

مشهور است که آل‌پاچینو برای بازی در این نقش دو ماه در یک آسایشگاه افسران معلول حاضر در جنگ ویتنام زندگی کرده است.

فرانک آن‌قدر گستاخ و بی‌ادب است که اگر یکی از آن تکه‌ها را به شما می‌انداخت دهانتان از تعجب بازمی‌ماند ولی تنها عکس‌العملی که می‌توانستید داشته باشید این بود که بعد از چند دقیقه لبخند خجلی بزنید، برای همین بدتان نمی‌آید یکی پیدا شود که از پس او و زبانش بربیاید ولی همین‌که رندی، برادرزاده‌اش، ناجوانمردانه ماجرای کور شدن او را برای چارلز تعریف می‌کند، ناگهان درمی‌یابید که فرانک را دوست دارید و دلتان می‌خواهد رندی را خفه کنید! و این حس متناقض در انتهای فیلم تنها مبدل به علاقه و احترام به فرانک می‌شود، آن‌قدر که دوست دارید آل‌پاچینو را به خاطر فرانک بودنش بغل کنید و ببوسید!

البته فیلم یکی از قواعد همیشگی آل‌پاچینو را رعایت کرده: سخنرانی غرای همیشگی‌اش را! از آن سخنرانی داخل هواپیما برای چارلز دربارهٔ زنان که بگذریم (چون واقعاً خیلی بی‌ادبانه است!) سخنرانی نهایی او در دفاعیهٔ چارلز بسیار کوبنده و عالی است.

آل‌پاچینو برای بازی در نقش کلنل اسلید اسکار گرفت، آن‌هم در سالی که دنزل واشنگتن برای مالکم ایکس، کلینت ایستوود برای نابخشوده و رابرت داونی جونیور برای چاپلین نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر مرد بودند، اما درخشش آل‌پاچینو واقعاً این‌قدر خیره‌کننده بود که مطمئن باشیم هیچ نا عدالتی‌ای در حق دیگر بازیگران نامزد نشده است.

همچنین نقد این فیلم را توسط سرکارخانم فرانک مجیدی در یک‌پزشک را اینجا بخوانید.

خسرو آواز

در سکوت بلبل مستِ گلستان

کلاغ‌ها به قارقار نشسته‌اند

و کوه را و درخت را

از های‌وهوی بی‌ادبانه‌شان

کمر شکسته‌اند

در سکوت بلبل مستِ گلستان

هزار گل فروشکسته‌اند

هزار دل شکسته‌اند

و برگ‌ها استغاثه‌کنان

چهچهه مستانه بلبل را

به انتظار نشسته‌اند

فائز احیا

۱۶ تیرماه ۱۳۹۵

 

استاد محمدرضا شجریان، (۱ مهر ۱۳۱۹ در مشهد) خواننده، موسیقی‌دان و خوشنویس ایرانی است. وب‌گاه آسیاسوسایتی وی را پرآوازه‌ترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی و روزنامهٔ ونکوورسان او را یکی از مهم‌ترین هنرمندان موسیقی جهان توصیف کرده است.

مردمی‌ترین هنرمند ایران‌زمین که از نهادش عشق می‌تراود و صلح و دوستی؛ مهربانی فریاد می‌کشد و همدلی را با اشعار استاد سخن سعدی در قلب‌ها رسوخ می‌دهد.

و چه کرند که نمی‌شنوند و چه کورند که نمی‌بینند. نعمت شناخت استاد محمدرضا شجریان، نعمت شناخت عشق است. اما و اما استاد مرغ عالی‌همت است، کز آشیانه بپرد، کرکسان چرخ را، هم بال و هم پر بشکند.

بیایی تو

بیایی تو!
به جان‌ام شِروه آوردی
و اورادی که جز تو
کس نخواهد خواند
بیایی تو!
صدای نی‌انبانی
که هر دم
رقص آوردی
بیایی تو!
و این زاری به شادی‌ها
بدل گردد
بیایی تو.

فائز احیا
۱۵ تیرماه ۱۳۹۳

 

ژنرال جان هم رفت

داشتم به خان و جان فکر می‌کردم؛ بعضی‌ها خان هستند و بعضی‌ها جان، البته جان‌ها گویا کمترند از خا‌ن‌ها.

مثلاً یکی هوشنگ جان است و یکی هوشنگ خان؛ هر دو به یادت می‌ماند ولی جان در جان می‌ماند.عباس کیارستمی

همین عباس جان کیارستمی، جان بود، خوب می‌ساخت، برای عاشقی می‌ساخت، هر چه که می‌ساخت ها، نه فکر کنی فقط فیلم خوب می‌ساخت، نقاشی خوبی هم می‌ساخت، دستی در هنرهای تجسمی داشت، مجسمه‌های بی‌نظیری هم می‌ساخت، برای مردمش و خاکش که به قول خودش ریشه‌اش در این خاک بود با مهربانی و عشق هر چه باید را می‌ساخت.

جای نرفت درحالی‌که می‌توانست، می‌گفت جای دیگر آبش به من نمی‌سازد، میوه‌ام خوش‌رنگ و بو و مزه نمی‌شود مثل خاک خودم.

در ایران ماند و ماندنی شد.

به‌هرحال این عباس جان هم رفت. حالا هرچقدر هم ناله کنی که برنمی‌گردد که، ولی این ناله‌ها نشان می‌دهد که جای خودش کسی رو نگذاشت یا شاید هم کسی همقدش نمی‌شد که جان شود.

یادش در جان

 

نـقش درختان در جذب، کنترل و کاهش آلودگی‌های صوتی

مقدمه

در سال‌های اخیر با توسعه مناطق شهری و صنعتی افزایش صداهای ناهنجار و شدید موضوع مهم مناطق شهری است. به‌طوری‌که امروزه آلودگی صوتی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مشکلات انسانی بخصوص در مناطق شهری محسوب می‌گردد که عملاً زندگی عادی مردم را مختل نموده است. اثرات آلودگی صدا از دو جنبه فیزیکی و روانی قابل‌تأمل است که تأثیر فیزیکی صدا در رابطه با انتشار و انتقال آن در هوا و تأثیر روانی در رابطه با روح و روان انسان هست.

کاهش صدا لزوماً نیاز به شناخت منبع، شدت و نوع صوت و اطلاعات کافی درباره عناصر کنترل‌کننده صدا دارد. اصولاً صدا از منابع مختلفی نظیر حمل‌ونقل شهری، کارخانه‌ها، فرودگاه‌ها و مناطق تجاری یا نظیر آن تولید می‌شود.

شدت صدا در ارتباط با مسافت، غلظت هوا، شرایط آب و هوائی نظیر رطوبت، درجه حرارت، باد و خصوصیات عنصر کنترل‌کننده متفاوت است.

جهت تعدیل صوت قبلاً از عناصر غیره زنده استفاده می‌گردید، درحالی‌که با استفاده از درختان و درختچه‌های زینتی نه‌تنها آلودگی‌های صوتی کاهش می‌یابند بلکه به حفاظت و زیبایی محیط‌زیست نیز کمک فراوانی می‌نمایند.

اثر گیاهان در کنترل صدا بستگی به نوع درخت و درختچه متفاوت است. با توجه به نوع، ارتفاع، تراکم، بافت، خصوصیات برگ و طرز قرار گرفتن آن، موقعیت درختان و شرایط آب و هوایی میزان کاهش شدت صوت متفاوت هست. گیاهان از طریق جذب، انکسار و انحراف صدا باعث کنترل آن می‌گردند، آن‌ها همچنین با تبدیل صداهای ناهنجار به صداهای دل‌پذیرتر از طریق حرکت برگ‌ها باعث کاهش اثرات نامناسب صداها می‌شوند.

 

معنای آلودگی صوتی

آلودگی صدا ازنظر روانـ‌شناسی عـبارت است از صوتی نامطلوب، ناخوشایند و یا ناخواسته و ازنظر کـمی نـیز سـروصدا مـخلوطی از صوت‌های مختلف بـا طول‌موج‌ها و شدت‌های متفاوت است که ترکیب مشخص و معینی نداشته و برای گوش ناخوشایند است.

صدای ناهنجار عـبارت اسـت از امـواج صوتی آزاردهنده و ناخواسته‌ای که در اثر تغییرات مـتناوب در فـشار هـوای مـحیط ایجـاد مـی‌شود. ازآنجایی‌که صدای بیش‌ازحد، از تندرستی می‌کاهد و بر کلیه موجودات زنده اثر منفی دارد، به‌عنوان یکی از آلودگی‌های زیست‌محیطی به شمار می‌رود. (اویسی و دیگران، ۱۳۸۶: ۵۰ ـ ۴۱)

هیاهو و سروصدا جزء جداناپذیر زندگی مدرن و شبه مدرن امروزی است. گذشتگان ما در محیط‌های آرام‌تری زندگی می‌کردند و در معرض صداهای ملایم‌تری قرار داشتند. فشرده‌تر شدن فضاهای شهری و افزایش جمعیت و گسترش روزافزون صنعت، محیط‌زیست انسانی را با مسئله‌ای مواجه نـمود کـه باعث از بین رفتن آرامش و در برخی مواقع مختل شدن زندگی روزمره شد و این مشکل تحت عنوان آلودگی صوتی مطرح گردید. (مشهدی، ۱۳۸۶: ۶۶ ـ ۵۳‌)

ترافیک جاده‌ها، سروصدای ناشی از تلویزیون، خانه‌سازی، گوشی‌های همراه در فضاهای بـسته، صـداهای گوش‌خراش هواپیماها، قطارهای شهری و بین‌شهری، دستگاه‌های تهویه، اگزوز، بوق و دزدگیر اتومبیل‌ها و موتورسیکلت‌ها نمونه‌هایی ازاین‌دست هست. حتی اگر از نگاهی غیر انسان‌محور به این آلودگی و لزوم مقابله با آن بـنگریم آلودگـی صوتی علاوه بر انسان‌ها بر حیوانات و گیاهان نیز اثر مخرب بر جای می‌گذارد. (همان)

اصولاً صوت جریانی است که توسط اختلاف فشار موجود در هـوا ایجـاد می‌شود؛ بنابراین اگر هـوایی نـباشد جریان صوتی نیز ایجاد نمی‌گردد. به همین دلیل گروهی آلودگی صوتی را نوعی آلودگی هوا می‌دانند. آلودگی صوتی به هر «صدای ناخواسته» تعریف می‌شود و گفته می‌شود هر صدای بالاتر از ۸۰ دسی‌بل ظـرفیت آسـیب‌رسانی دارد. (همان)

 

عوارض ناشی از آلودگی صوتی

پیامدهای زیان‌بار آلودگی صوتی بیشتر بر انسان به‌صورت مستقیم و در کوتاه‌مدت پدیدار نمی‌شود، بلکه صوت زوالی کوتاه‌مدت دارد و بدین ترتیب نمی‌تواند در محیط به مدت طولانی باقی بماند ولی هـمین دوام کوتاه‌مدت، تـأثیر چشمگیری در درازمدت بر انسان و محیط پیرامون خود می‌گذارد. آثار فیزیولوژیکی و روانی صدا بر روی انسان غالباً به‌صورت تدریجی ظاهر می‌شود و در درازمدت، مستقیماً بر دستگاه عصبی انسان اثر گـذاشته و پیامـدهای مـنفی آن بروز می‌کند. آثار روانی سروصدا برحسب شخص، موقعیت و زمان متفاوت است ولی به‌طورکلی می‌توان گفت محیط پرسروصدا بـاعث ‌ اخـتلال در مکالمه و تفهیم مطالب، کم شدن فعالیت مغزی و ناهماهنگی کارهای فیزیکی می‌شود، از قدرت فـراگیری نـیز کـاسته شده و بر تعداد اشتباهات افزوده می‌شود.

عوارض صداهای ناخواسته بر روی انسان عبارت‌اند از: حساسیت عصبی، تـحریک‌پذیری شدید، گرفتگی عضلانی، خستگی روحی و جسمی، استرس و اضطراب، سرگیجه، سردرد و میگرن، عصبانیت، از دسـت دادن تعادل بدن، تمایل بـه خـودکشی و قتل، بداخلاقی، خشونت و عدم تمرکز حواس، ترشح هورمون آدرنالین، ضعف قوه بینایی، بازتر شدن چشم‌ها، ضعف قوه جنسی، اختلال در نظم سوخت‌وساز بدن و سیستم گوارش، تورم و زخم معده، یبوست، سوءهاضمه، ورم روده، از خواب پریدن، کاهش واکنش مقاومت پوست، تنگی نفس به علت پاره شدن و کاهش رگ‌های خونی، تغییرات در فعالیت الکتروآنسفالوگرافی و انقباض رگ‌های خونی، افزایش فشارخون و افزایش فشار داخلی عروق، تولد نـارس نـوزادان، افت تحصیلی، کاهش بازده کارگری موقتی و حتی دائمی است. (اویسی و دیگران، ۱۳۸۶: ۵۰ ـ ۴۱)

شدت نسبی صوت با واحدی به نام «بِل» اندازه‌گیری می‌شود که یک واحد مطلق فیزیکی نیست. بلکه واحد نسبی اسـت و عـبارت است از لگاریتم اعشاری شدت صوت یا صدای موردنظر برشدت کمترین صدای قابل‌شنیدن که با N نمایش می‌دهند.N=log10 نظر مورد صدای شدت شنیدن قابل صدای کمترین شدت اغلب شـدت کـمترین صدای قابل‌شنیدن را (عدد توان دار مانده) وات بر سانتی‌متر مربع می‌گیرند. در عمل از واحد دیگری به نام دسی‌بل dB که عدد تاوان‌دار مانده بل است استفاده می‌گردد.

سـازوکار جذب، کنترل و کاهش صدا تـوسط درخـتان

در مـورد اینکه چگونه درختان باعث کنترل و کاهش صداها می‌شوند، باید گفت: ساختار آناتومی کلیه چوب‌ها متشکل از حفره‌های سلولی بوده که حاصل فـعالیت حـلقه کـامبیوم در طول سال‌های رویش درخت است. چنین ساختار ویژه‌ای بـاعث مـی‌شود که صوت پس از برخورد با سطح چوب، وارد

نـقش درختان در جذب، کنترل و کاهش آلودگی‌های صوتی faezehya.com tree-lined-street

حفره‌های سلولی شده، در اثر گذشت زمان بخشی از آن توسط دیواره سلولی جذب و قسمت باقیمانده وارد حـفره بـعدی شـود. بدین ترتیب براثر پدیده جذب، شکست و انعکاس متوالی موج صـوتی از شدت آن کاسته می‌شود. از طرفی مواد تشکیل‌دهنده دیواره سلولی از قبیل لیگنین و همچنین مواد استخراجی درون حفره سلولی به افزایش مـیرایی چـوب کـمک می‌کنند. این ساختار در کلیه چوب‌های پهن‌برگ و سوزنی‌برگ مشترک هست. بـه هـمین خاطر است که چوب به‌عنوان یک ماده عایق صدا به شکل وسیع مورداستفاده قرار می‌گیرد. چـوب‌های بـا دانـسیته پایین (سبک) عایق مناسب‌تری برای جذب صوت با فرکانس‌های بالاتر می‌باشند. (آکـوستیک چـوب، بـوکور، ۲۰۰۶) بر اساس تحقیقات انجام‌شده کشف این ویژگی چوب ازنظر علمی حداکثر به قرن بیستم مـیلادی و دهـه ۱۹۳۰ بـازمی‌گردد و تا پیش‌ازاین هیچ‌گونه کشف یا اشارت آگاهانه‌ای به این ویژگی چوب نشده است. (ر.ک: همان)

از مطلب بـالا روشـن می‌شود که درواقع در ساختار یک درخت، آنچه بیشترین تأثیر را در کنترل و کاهش صدا دارد، سـاختار فـیزیکی و آنـاتومی خود چوب هست. از همین‌جا هم می‌توان نتیجه گرفت که چنانچه تفسیر موردبحث از آیه پذیرفـته شود، در آن صورت این شبهه که آیه اشاره به چوب‌های وانهاده و جداشده از درخـتان دارد، نـه خـود درختان، نیز از میان خواهد رفت؛ زیرا به مصداق «چون‌که صد آمد، نود هم پیش ماست»، اگـر چـوب توانست عاملی برای کنترل و کاهش صدا باشد، به‌طریق‌اولی درختان هم مـی‌توانند.

 

مـیزان تـأثیر درختان و درختچه‌ها در کاهش آلودگی صوتی

مسلماً میزان تأثیر درختان و درختچه‌ها در کاهش آلودگی صدا متفاوت مـی‌باشند. اگـرچه خـود صدا ممکن است رشد گیاه را به مخاطره اندازد؛ چنان‌که کاهش رشدی در حـدود ۴۱ درصـد در مزرعه تنباکوی که در معرض صدای شدید قرار گرفت دیده‌شده است. لیکن کیفیت و کمیت کاستن صـدا در درخـتان و درختچه‌ها برحسب اندازه برگ، تراکم شاخ و برگ، گونه درخت و بلندی درخـت فـرق می‌کند.

بررسی‌های نشان می‌دهد که کاهش صـدا مـعمولاً در فـرکانس‌های متوسط (۲۰۰۰ ـ ۲۵۰ هرتز) نسبت به فرکانس‌های کوتاه (۲۵۰ ـ ۱۲۵ هـرتز) و یا در فـرکانس‌های بلند (۴۰۰۰ ـ ۲۰۰۰ هرتز)، بیشتر است. همچنین کاهش صدا بر روی جنگل نسبت به داخل جـنگل کـمتر است که این خود، اثر پدیده تـوپوگرافی و یا شـکل زمین را پیش مـی‌آورد. بـه‌عنوان نـمونه تپه‌های پوشیده از درخت در کاهش صدا مـؤثرتر از تـپه‌های بی درخت یا دشت‌های پردرخت‌اند. (دبیری، ۱۳۷۹: ۳۸۰ ـ ۳۷۹)

ایجاد فضای سبز هدف‌های اساسی‌تر از زیباسازی و ظاهرسازی را بـعد از انـقلاب صنعتی به خود اختصاص داده است. شـکوفایی صنعت، پیامدی همچون گـسترش شـهرک‌های صنعتی و شهرهای پرجمعیت را به دنـبال داشـته است و با چنین گسترشی، ضرورت ایجاد فضای سبزی که بتواند محیط شهری را از حـالت خـفقان‌آور خارج نماید همواره احساس گـردیده اسـت. امـروزه ایجاد فضای سـبز نه‌تنها به خاطر زیبـاسازی و ظـاهرسازی، بلکه به‌واسطه ایجاد عاملی طبیعی در خفه کردن صدا برای شهرهای بزرگ توصیه مـی‌شود.

طـبق بررسی‌های انجام‌شده در مورد قدرت کـاهندگی گـونه‌ها می‌توان اظـهار نـمود کـه بلوط، چنار، کاج تـهران، اقاقیا خود را برتر از دیگران نشان داده‌اند. (دبیری، ۱۳۷۹: ۳۸۱ ـ ۳۸۰)

گرچه تاکنون فعالیت‌های قابل‌توجهی برای کم کردن آلودگـی‌های صـوتی صورت گرفته، اما اقتضائات زندگی صـنعتی مـی‌طلبد تـا تـلاش‌های بـیشتری برای استفاده از هـمه ظـرفیت‌های مصنوعی و طبیعی برای کنترل این پدیده صورت گیرد. یکی از ابزارهای طبیعی مهار آلودگی‌های صوتی، درختان می‌باشند که افـزون بـر فـواید فراوان دیگری که برای انسان دارند، در این عـرصه هـم به‌راستی نـقش مـهمی ایفا می‌کنند.

تاکنون تأثیر گیاهان در کاهش آلودگی صوتی در تحقیقات مختلفی موردبررسی قرارگرفته است، از آن جمله می‌توان به بررسی آلودگی صدا در شهر تهران اشاره کرد، در این تحقیق بـه دلایل ایجاد سروصدا در این شهر، زمینه‌سازی برای کاهش این آلودگی و گونه‌های گیاهی مناسب برای کاهش میزان صدا اشاره‌شده است. (مخدوم، ۱۳۶۸: ۵۷ ـ ۱۵)

در بررسی دیگری اثرات پوشش گیاهی بر تقلیل مؤثر صدا موردبررسی قرارگرفته است. (قاسم پوری، ۱۳۷۸‌) در پژوهش دیگری نیز بررسی مقایسه‌ای نقش موانع فیزیکی و بیولوژیک در کاهش آلودگی صوتی حدفاصل پارک جنگلی نور تا پارک جنگلی سی‌سنگان انجام‌شده که نتایج آن در جدول ۱ آمـده اسـت. بر اساس نتایج به‌دست‌آمده مقدار تأثیر موانع در کاهش میزان صدا (Insertion‌ Loss‌) محاسبه‌شده است. (ر.ک: فتحی نجف‌آبادی و همکاران، ۱۳۸۶)

 

بهترین گونه‌ها برای کاهش آلودگی صوتی شهری

بهترین گونه‌ها: افرا، چنار و سرو شیراز، کاج تدا و کاج تهران

بهترین ترکیب گونه‌ها: افرا، اقاقیا و چنار یا ترکیب بیشتری از گونه‌های با برگ‌پهن‌تر و یا با میزان صمغ بیشتر و تراکم بیشتر سوزنی‌برگ‌ها

فاصله فضای سبز به‌عنوان حائل بین فرستند صدا و خانه‌های مسکونی: هرقدر عرض پیاده‌رو بعد از خط میانی سبز بیشتر باشد، اثر کاهش صدا بیشتر است (بیش از ۱۵ متر).

بهترین شکل زمین: زمین شیب‌دار اگر حائل بین فرستنده صدا و گیرنده صدا باشد، اثر کاهش صدا بیشتر است.

ارتفاع و تراکم درختان: هرقدر ارتفاع و تراکم توده درختان بیشتر باشد، کاهش آلودگی صدا بیشتر است.

اندازه و تراکم برگ: هرقدر برگ‌های درخت پهن‌تر باشند و یا تراکم برگ‌ها و تراکم صمغ در سوزنی‌برگ‌ها بیشتر باشد، کاهش آلودگی صدا بیشتر است.

زاویه برگ: هرقدر زاویه قرارگرفته برگ نسبت به شاخه و شاخه پشت به ساقه تندتر باشد، کاهش آلودگی صدا بیشتر است.

بررسی فیلم اتوبوسی بنام هوس یا هنرنمایی مرد تکرارنشدنی سینما، مارلون براندو

مارلون براندو اسکار بهترین بازیگری را به خاطر ایفای نقشش در اتوبوسی به نام هوس در سال ۱۹۵۱ نگرفت، اسکار به همفری بوگارت رسید برای بازی در فیلم ملکهٔ آفریقایی؛ اما می‌توان گفت هیچ ایفای نقشی به‌اندازهٔ ایفای نقش براندو در نقش استنلی کووالسکی بر روی شیوهٔ بازیگری مدرن سینما تأثیر نگذاشته است؛ قهرمان خشن و متعفن تنیسی ویلیامز.

فیلم اتوبوسی به نام هوس بررسی فیلم اتوبوسی بنام هوس یا هنرنمایی مرد تکرارنشدنی سینما، مارلون براندو faezehya.com

A Streetcar Named Desire

کارگردان: الیا کازان

نویسنده: تنسی ویلیامز، اسکار سائول

بازیگران:

مارلون براندو / استنلی

ویوین لی / بلانش

کیم هانتر / استلا

زمان: ۱۲۲ دقیقه

محصول: ۱۹۵۱

 

قبل از بازی این نقش معمولاً یک محدودیت جلوی راه بازیگران هالیوود بود، بازیگران احساسات قوی خود را به تصویر می‌کشیدند اما بیننده همیشه حس می‌کرد یک نوع عفت و حیای خاص مانع از نشان دادن احساس واقعی آن‌ها می‌شد.

براندو بدون توجه به گذشته طی چند سال توانست سبک خود را بر هالیوود حکم‌فرما کند. این فیلم به‌طور مستقیم دنباله‌روهای براندو مثل مونتگومری کلیفت، جک نیکلسون و شان پن را راهنمایی کرد.

به نحوهٔ رفتار و سرووضع براندو در آپارتمان کوچکش دقت کنید. حرف زدنش ما را بیشتر یاد یک حیوان (!) می‌اندازد، یک تی‌شرت پاره پوشیده که عضله‌هایش در آن معلوم است و به طرز حریصانه ای سیگار می‌کشد و مشروب می‌خورد؛ یعنی به‌هیچ‌وجه دارای مشخصه‌های یک بازیگر هالیوود در سال ۱۹۵۱ نیست.

برای مقایسه به شخصیت ناخدای قایق در فیلم ملکهٔ آفریقایی دقت کنید که نقش آن را بوگارت بازی کرد. او نیز مثل استنلی دارای چهره‌ای زمخت و خشن است اما بیننده به‌راحتی از پس این چهرهٔ عرق کرده و کثیف به ذات زیبا و خالی از پلیدی چارلی پی می‌برد.

درعین‌حال یک نوع فریبندگی در حرکات براندو وجود دارد. او یک مرد است نه یک‌تکه گِل بی‌احساس؛ مثلاً هنگامی‌که او در حال قربان صدقه رفتن همسرش استلا (کیم هانتر) است و به‌طور ناخودآگاه و از روی حیرت یک‌تکه نخ از روی پیرهنش بالا می‌آورد اگر این صحنه را در ذهن نگه‌دارید در سکانس معروف حملهٔ او به خواهرزنش، بلانچ (ویوین لی) متوجه میزان آزادی که براندو به استنلی کووالسکی داده می‌شوید.

سانسورهای فیلم هنگام نمایش

هنگامی‌که فیلم برای نخستین بار منتشر شد طوفانی از انتقاد را به همراه آورد. فیلمی غیراخلاقی، فاسد و گناه‌آلود از نگاه منتقدان. البته بعد از سانسورهایی که توسط استودیوی برادران وارنر روی فیلم صورت گرفته بود.

الیا کازان کارگردان فیلم مجادلهٔ زیادی بر سر سانسورها با سران شرکت وارنر کرد ولی درنهایت مقداری از فیلم سانسور شد. برای سال‌ها تصور می‌شد که قسمت‌های سانسور شدهٔ فیلم گم‌شده ولی پس انتشار نسخهٔ کامل فیلم در سال ۱۹۹۳ متوجه شدیم که فیلم چقدر جسورانه ساخته‌شده بود.

در نسخهٔ سال ۱۹۵۱ دیالوگ‌هایی که در آن بی‌بندوباری بلانچ را مشاهده می‌کردیم حذف‌شده بود، مثل قسمت‌هایی از فیلم که او پسرهای جوان را به‌سوی خود جذب می‌کرد. همچنین صحنه‌هایی از حملهٔ استنلی به بلانچ نیز حذف‌شده بود. بقیهٔ سانسورها ماهرانه‌تر بود، مثلاً دریکی از صحنه‌های ابتدایی فیلم استنلی در خیابان جلوی آپارتمان ایستاده و فریاد می‌زند: استلا؛ اما در نسخهٔ سانسورشده ما می‌بینیم استلا در بالای پله‌ها ایستاده، لحظه‌ای مکث می‌کند و از پله‌ها پایین می‌آید و استنلی را در آغوش می‌گیرد. (چه تفاوتی!)

صحنهٔ دیگری از فیلم که به‌کلی حذف شد صحنه‌ای بود که استلا به بلانچ گفت: استنلی عادت دارِ همه‌چیز رو بشکنِ، مثلاً شب عروسیم ون به‌محض این‌که رسیدیم اینجا یکی از کفش‌های منو قاپ زد و لامپ رو شکوند. بعدازاینکه بلانچ از گفتن این جمله‌ها شوکه شده بود استلا سریعاً لبخندی زد و گفت: منم از دیدن این صحنه هیجان‌زده شده بودم. کل این دیالوگ‌ها از فیلم حذف شد شاید هم دلیل آن نگاه مختصری بود که فیلم‌ساز به قلمرو روان‌شناسی انداخته بود.

نسخهٔ ۱۹۹۳ صحنه‌ای را که در آن بلانچ جذب یک پسر روزنامه‌فروش می‌شود بیشتر کش می‌دهد و ما در آن جزئیات کار را بهتر متوجه می‌شویم و همچنین جزئیات خودکشی همسر بلانچ را از زبان وی می‌شنویم. قضیهٔ خودکشی الآن شفاف‌تر است و ما می‌فهمیم همسر بلانچ از دست نیش و کنایه‌های وی مرده.

علاوه بر بازی استادانهٔ براندو در نقش استنلی اتوبوسی به نام هوس یک مجموعهٔ کامل از تکه‌های یک فیلم کامل است.

بازی زیبای کیم هانتر در نقش استلا شاید کمتر به چشم بیاید ولی ما به‌آسانی علاقهٔ او به استنلی را در چشمانش می‌بینیم. نقش‌آفرینی ویوین لی در این فیلم که برای دومین بار اسکار را برایش به ارمغان آورد در نقش یک زن تشنهٔ سکس به‌سختی از یادها می‌رود و بازی کارل مالدن در نقش میچ (جوان بیچاره‌ای که عاشق استلا شده بود) از یک ایفای نقش بیشتر است و ما پس از فیلم می‌فهمیم که او چرا عاشق استلا شده بود.

این فیلم نیز مثل اکثر نمایش‌هایی که در آن سال‌ها ساخته می‌شدند سیاه‌وسفید است. شاید به این دلیل است که اگر فیلم رنگی بود شخصیت‌ها خیلی واقعی‌تر به نظر می‌رسیدند. الیا کازان با سایه‌های سیاه و خاکستری تصویری از نیازها و آرزوهای پوچ کاراکترها را به ما نشان داد. تماشای فیلم بیشتر شبیه تماشای یک تراژدی شکسپیری است که نتیجهٔ آن از پیش تعیین‌شده است.

در هنگام تماشای فیلم بیش از هر چیز به رفتار و حرکات براندو در اولین حضور جدی‌اش در سینما دقت کنید. به نحوهٔ زندگی او در آن آپارتمان نقلی.

”بلانش دوبووا“ (ویوین لی) معلم ادبیات میان‌سالی است که جهت دیدن خواهرش ”استلا“ (کیم هانتر) به نیواورلئان می‌آید. او در سالن بولینگ خواهرش را ملاقات کرده و باهم به خانه می‌روند. بلانش که در انتظار دیدن شوهر خواهرش است، ماجرایی را در رابطه با از دست دادن املاک خانوادگی‌شان مطرح می‌کند، در ضمن ادعا می‌کند که از کارش در مدرسه استعفا داده است.

لحظاتی بعد ”استنلی کوالسکی“ (مارلون براندو) شوهر خواهر لهستانی از راه می‌رسد. استنلی مردی بسیار خشن و زمخت است. بلانش در ابتدا سعی می‌کند با حرکاتش او را به‌سوی خود جلب کند اما وقتی زمختی و بی‌احساسی او را می‌بیند، بی‌خیال می‌شود. کوالسکی که از قبل درباره ارث‌ومیراث خواهرش اطلاعاتی داشته، زنش را به گوشه‌ای کشانده و از او بازخواست می‌کند. او معتقد است طبق یک قانون بنام قانون ناپلئونی هر چیزی که متعلق به استلا بوده به او نیز تعلق می‌گیرد. در یک کشمکش استنلی تمام چمدان بلانش را می‌گردد اما جز مشتی سند بی‌ارزش چیز دیگری نصیبش نمی‌شود.I faezehya.com ‫نقدی بر فیلم اتوبوسی به نام هوس‬‎

دریکی از شب‌ها که خانه کوالسکی میزبان قماربازهاست، بلانش با یکی از دوستان استنلی بنام ”میچ“ (کارل مالدن) آشنا می‌شود. به نظر او میچ با بقیه آدم‌های آنجا فرق دارد. بلانش که معمولاً سعی می‌کند در تاریکی باشد، با میچ رابطه عاشقانه‌ای برقرار می‌کند و میچ دلباخته او می‌شود. در این اثنا استنلی که نسبت به رفتار بلانش مشکوک شده در مورد او تحقیق کرده و پی به حقایق می‌برد. او متوجه می‌شود که بلانش زنی بدکاره بوده و به خاطر مسائل اخلاقی از کارش اخراج شده است.

استنلی ماجرا را با استلا در میان گذاشته و به او می‌گوید که بلانش به خاطر داشتن رابطه جنسی با یک پسر ۱۷ ساله از مدرسه اخراج شده و در طی این مدت در هتل‌های مختلف با افراد گوناگون شب را به صبح رسانده است. استلا که حامله است از شنیدن این اخبار شوکه می‌شود. این مسئله به گوش میچ هم می‌رسد و او به جشن تولد کوچک خانوادگی آن‌ها نمی‌آید. دراین‌بین حال استلا خراب‌شده و او را به بیمارستان می‌رسانند. میچ هم از فرصت استفاده کرده و به ملاقات بلانش می‌آید و صورت شکسته و واقعی او را زیر نور چراغ به‌وضوح می‌بیند. او قصد دارد تا آخرین استفاده‌هایش را از بلانش بکند اما با فریاد بلانش از خانه می‌گریزد. استنلی که زنش را در بیمارستان بستری کرده به خانه آمده و با دنیایی از طعنه بلانش را دیوانه می‌کند.

بچه استنلی به دنیا می‌آید و این در حالی است که بلانش در بدترین وضع روحی و روانی قرار دارد و دائم از مردی خیالی صحبت می‌کند که می‌خواهد با او به سفر دریا بروند. سرانجام دو پزشک از بیمارستان روانی آمده و بلانش را با خود می‌برند. این صحنه برای استلا خیلی تکان‌دهنده است. طوری که بچه‌اش را برداشته و با خود به طبقه فوقانی خانه می‌برد درحالی‌که زیر لب با خود قسم می‌خورد دیگر نزد شوهرش بازنگردد. فیلم با فریاد استنلی که نام استلا را بر زبان می‌آورد، به پایان می‌رسد.

 

فیلم، یک اقتباس فوق‌العاده از نمایشنامه مشهور ”تنسی ویلیامز“ است که اتفاقاً خودش هم فیلم‌نامه آن را نوشت. شاهکاری برجسته و دیدنی از ”الیا کازان“ ، کارگردانی که چنین کاری فقط از عهده او برمی‌آید.

بیشتر صحنه‌ها در یک اتاق می‌گذرد و این در حالی است فیلم تا لحظه آخرش به‌هیچ‌وجه جذابیتش را از دست نمی‌دهد. فیلم مبتنی بر دیالوگ‌هایی است که بین چهار قهرمان اصلی داستان روایت‌شده و در این میان ”ویوین لی“ است که با بازی خیره‌کننده‌اش در کنار ”مارلون براندو“ بار فیلم را به دوش می‌گیرد.

اتوبوسی بنام هوس در زمان نمایشش سروصدای زیادی به پا کرد و سرانجام هم با حذف چنددقیقه‌ای به نمایش درآمد. بااین‌حال در شب مراسم اسکار در سال ۱۹۵۱ خوش درخشید.

این فیلم در ۱۲ رشته نامزد دریافت اسکار شد و در پایان ۴ جایزه را به شرح ذیل بود:

کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن (ویوین لی)

کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (کیم هانتر)

کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کارل مالدن)

کسب جایزه اسکار بهترین طراحی صحنه سیاه‌وسفید (ریچارد دی و جرج جیمز هاپکینز)

نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم

نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی (الیا کازان)

نامزد دریافت اسکار بهترین هنرپیشه نقش اول مرد (مارلون براندو)

نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم‌نامه (تنسی ویلیامز)

نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم‌برداری سیاه‌وسفید (هری استرادلینگ)

نامزد دریافت اسکار بهترین موسیقی متن درام (آلکس نورث)

نامزد دریافت اسکار بهترین صداگذاری (کلنل ناتان لوینسون)

نامزد دریافت اسکار بهترین طراحی لباس (لوشین بالارد)

اتوبوسی بنام هوس در سال ۱۹۵۱ با فروشی معادل ۴۲۵۰۰۰۰ دلار در آمریکا و کانادا پنجمین فیلم پرفروش سال بود.

ارسال SMS از طریق PC به زودی به ویندوز ۱۰ اضافه می‌شود

مایکروسافت اخیراً اعلام کرده است که کاربران ویندوز ۱۰ به‌زودی آپدیتی را دریافت خواهند کرد که قابلیت مشهور Messaging Everywhere را برای آن‌ها فعال خواهد کرد. از طریق این قابلیت کاربران می‌توانند بدون استفاده از گوشی و به کمک پی سی اقدام به ارسال پیامک یا SMS کنند. بعد از قابلیت‌های فوق‌العاده‌ای که در بیلد جدید ویندوز ۱۰ موبایل یعنی ۱۴۳۲۲ اضافه شد، اضافه شدن این قابلیت جدید می‌تواند خبر بسیار خوبی برای کاربران باشد.

البته مایکروسافت در مورد زمان‌بندی عرضهٔ این قابلیت صحبتی نداشته است، اما طبق اعلام آن‌ها برای فعال‌سازی این قابلیت نیاز به یک بروز رسانی برای ویندوز ۱۰ موبایل هست. در ابتدا این قابلیت برای گوشی‌های مبتنی بر ویندوز ۱۰ موبایل عرضه خواهد شد، اما قرار است در آینده برای گوشی‌های اندروید نیز در دسترس قرار بگیرد.

گابریل آئول در این رابطه گفته است:

ما به‌زودی پیش‌نمایش قابلیت Messaging Everywhere را به ویندوز ۱۰ اضافه خواهیم کرد تا کاربران بتوانند از طریق PC اقدام به ارسال و دریافت SMS کنند. شما تنظیمات این قابلیت را در برنامهٔ مسیجینگ PC مشاهده خواهید کرد اما فعلاً این تنظیمات بر روی موبایل در دسترس نیست. برای فعال شدن این قابلیت نیاز به یک بیلد جدید موبایل هست. به‌زودی و با تکمیل این قابلیت، خبرهای بیشتری در این زمینه منتشر خواهیم کرد.

بیلد جدید ویندوز ۱۰ PC هفتهٔ آینده منتشر خواهد شد و این احتمال وجود دارد که مایکروسافت قابلیت Messaging Everywhere را به ویندوز ۱۰، PC اضافه کند. همچنین توجه داشته باشید که در صورت اضافه شدن این قابلیت، تنها اینسایدرهای بیلدهای رداستون ویندوز ۱۰ موبایل خواهند توانست از آن استفاده کنند.

درحالی‌که اینسایدرها اولین کسانی هستند که این قابلیت جدید را امتحان خواهند کرد، سایر کاربران بعد از عرضهٔ بروز رسانی رسمی رد استون خواهند توانست از آن استفاده کنند.

تک آهنگ “پسرم” از محسن چاووشی

این کار جدید به نام پسرم از محسن چاووشی که گویا قصد برهم‌زدن دل و دین ما کرده، عالی و زیباست.

محسن چاووشی متولد ۸ مرداد ۱۳۵۸ در خرمشهر است. ترانه سرا، آهنگساز و خواننده پاپ و راک است.او همچنین آهنگسازی و خوانندگی ترانه‌های فیلم «سنتوری» از ساخته‌های «داریوش مهرجویی» را نیز انجام داده‌است. در بهمن ۸۲ اولین آلبومش بنام «نفرین» رواج پیدا کرد که باعث معروفیت چاووشی شد.

پدرم اینجا و مادرم اینجا و وطنم ایرانه

آخه من کجا برم همه جا جز اینجا واسه من زندانه

عشق من اینجا و پسرم اینجا و اهل کردستانه

مرده و زنده من تشنه لب دنبال خاک خوزستانه

آخه من کجا برم رمضوناش رنگ ربنای مست شجریان باشه

یا موذن زاده اذان افطارش جادوی خلوتی شهر تهران باشه

♫♫♫

بچه ی غمگین شط خرمشهرم که تموم دنیاش قد آبادانه

دل تنگم خونه دل خونم مسته سرخی خورشید غروب هرمزگانه

من غریبم همه جا مثل ابر پاییز همه جا میبارم

اما تو خاک خودم موندن و مردنمو بیشتر دوست دارم

آخه من کجا برم رمضوناش رنگ ربنای مست شجریان باشه

یا موذن زاده اذان افطارش جادوی خلوتی شهر تهران باشه

چاوشی خون تو و مردم تنهاتم تکیه کن به قلب تا ابد همراتم

چاوشی خون تو و مردم تنهاتم تکیه کن به قلب تا ابد همراتم