منگلهورن Manglehorn 2014
کارگردان: دیوید گوردون گرین
بازیگران: آلپاچینو، هولی هانتر
منگلهورن را دیوید گوردون گرین فیلمساز ۳۸ ساله آمریکایی کارگردانی کرده که با فیلمهایی چون «Prince Avalanche» و «جو» شهرت دارد.
آلپاچینو در فیلم جدید گرین نقش ایجی منگلهورن یک مرد عادی سالخورده در شهری کوچک را بازی میکند. او از گربه پیرش مراقبت میکند، هر جمعه با یک تحویلدار بانک حرف میزند و هرروز یکجا غذا میخورد، اما منگلهورن چیزی بیش از آن است که در نظر اول دیده میشود؛ او قبلاً خلافکار بوده و ۴۰ سال پیش زن رؤیاهایش را برای یک «کار» بزرگ رها کرده است. او اکنون هرروز به انتخاب خود فکر میکند.
منگلهورن پس از یک تلاش دراماتیک برای شروع دوباره با لحظهای هولناک روبرو میشود و بهاینترتیب نقاب از چهره مردی با یک گذشته بسیار سیاه، برداشته میشود.
داستان فیلم
منگلهورن (آلپاچینو) یک کلیدساز پا به سن گذاشته است که زندگی نامتوازنی دارد. از همسرش جداشده و رابطهاش با تنها پسرش سرد و فقط بر اساس نیاز است. پسر او نیز به راه پدرش رفته و از همسرش جداشده و دختر کوچکش را رها کرده و مشغول زندگی کاسبکارانهٔ خود است. گفتگوهای او و پدرش نشان میدهد که درکی از هم ندارند. منگلهورن هرازگاه سری به دختر او و مادرش میزند.
منگلهورن در خانه با گربهاش زندگی میکند و عاشق این گربه است. در فیلم یک شخصیت غایب نیز داریم و او کلارا نام دارد. تنها عشق واقعی منگلهورن که او را ازدستداده اما دائم فکر و ذکر منگلهورن را به خود مشغول کرده است. نامههای او را در گاوصندوق نگهداشته و هنوز هم برای او نامه مینویسد.
روزی گربهٔ منگلهورن کلید گاوصندوق او را میبلعد. منگلهورن برای عمل جراحی گربه ناچار میشود از حسابش مقداری پول بردارد. در حین گفتگو با کارمند بانک که دختری است نسبتاً میانسال به نام دان (هالی هانتر) هر دو احساس میکنند که به هم علاقه دارند و باهم قرار شام میگذارند، سر قرار منگلهورن بهجای توجه به دان دائم از عشق گمشدهٔ خود یعنی کلارا صحبت میکند و عامدانه دختر را از خود میرنجاند. دان منگلهورن را رها میکند و همین مسئله باعث میشود که او به خود بیاید و به فکر بازسازی زندگی خود و بهبود رابطهاش با دیگران بیفتد. به خانه میرود؛ کلیدی را که جراح از شکم گربه درآورده برمیدارد، در گاوصندوق را باز میکند و تمامی خاطرات و عکسهایی را که از کلارا مانده نابود میکند و سپس خانه را آتش میزند. بعد به پسرش تلفن میزند و به او که گرفتاری مالی برایش پیشآمده دلداری میدهد و سپس پیش دان میرود و از او میخواهد که فرصتی دوباره به او بدهد … .
نقد فیلم
فیلم داستان سادهای دارد که بهجای تأکید بر عمل و حادثه بر شخصیت منگلهورن متمرکز است. نویسنده توجه زیادی به نماد داشته است. گربه و کلید نمادهای اصلی فیلماند. گربه که در فرهنگ غربی نمادی جنسی است درواقع یادگاری است از کلارا که کلید مشکلات زندگی او را بلعیده است. با عمل جراحی گربه و بیرون آوردن کلید از شکم او مشکل انسداد رودهٔ گربه و مشکل گوارشی- جنسی منگلهورن حل میشود. بهاینترتیب او که خودش کلیدساز است، کلید مشکلاتش را در شکم گربهاش مییابد و با اصلاح نگرشش به زندگی، رابطهاش را با دیگران ازجمله پسر و دوستش تنظیم میکند. فیلم روند کندی دارد و گاه خستهکننده میشود اما درمجموع در بین خیل فیلمهای اکشن و پرزرقوبرق هالیوودی خودش تنوعی است.
کنجگاو شدم که فیلم رو ببینم.
بله حتما