بین ستارهای (Interstellar) فیلمی حماسی علمی–تخیلی به کارگردانی کریستوفر نولان است. متیو مککانهی، ان هتوی، جسیکا چستین و مایکل کین در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند. ماجرای این فیلم دربارهٔ فضانوردانی است که از طریق کرمچالهای سفر میکنند تا سیارهای قابل سکنی بیابند. فیلمنامهٔ این فیلم را کریستوفر نولان به همراه برادرش جاناتان نوشته است. فیزیکدان نظری، کیپ تورن یکی از تهیهکنندگان اجرایی و مشاور علمی فیلم است.
فرش قرمز بین ستارهای ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴ در لسآنجلس برگزار شد. این فیلم در گیشه موفق بود و نظرات مثبت منتقدان را در پی داشت، آنها بیشتر صحت علمی فیلم، موسیقی متن، جلوههای ویژه و بازی متیو مککاناهی، ان هتوی و مکنزی فوی را تحسین کردهاند. در هشتاد و هفتمین دوره جوایز اسکار این فیلم نامزد دریافت ۴ جایزهٔ بهترین جلوههای ویژه، بهترین طراحی صحنه، بهترین میکس صدا، بهترین تدوین صدا و بهترین موسیقی فیلم شد و ازاینبین موفق به دریافت جایزه بهترین جلوههای ویژه گردید. بین ستارهای همچنین برنده چند جایزه دیگر برای جلوههای ویژه، فیلمبرداری و موسیقی فیلم شده است.
کارگردان : Christopher Nolan
نویسنده : Jonathan Nolan,Christopher Nolan
بازیگران : Matthew McConaughey,Anne Hathaway,Jessica Chastain
کریستوفر نولان را میتوان یکی از معدود فیلمسازان عصر حاضر دانست که هر بار اراده کرده، دنیای پیچیدهای که در ذهنش ساخته را بهراحتی به سینما آورده و به تصویر کشیده است. بهترین مثال از این عنوان را میتوان فیلم «تلقین» دانست که احتمالاً هیچکس بهجز خودِ نولان قادر نبود پیچیدگیهای ساختار ذهن را در آن را به سادهترین شکل ممکن برای مخاطب توضیح دهد و اثری جانانه و بیبدیل خلق کند؛ اما بحث «در میان ستارگان» بهطور کل از دیگر آثار نولان جداست برای اینکه این بار ابداً قرار نیست با یک داستان تخیلی مواجه باشیم بلکه بخش زیادی از فیلم برگرفته از مباحث مختلف تعریفشده در دنیای فیزیک و نجوم است که بهطور ساده و روان به مخاطب ارائهشده است.
داستان فیلم در آینده رخ میدهد. در این دوران زمین با آفتهای مخرب گیاهی مواجه شده و بحران اکسیژن بهشدت زندگی را در زمین تهدید میکند. کوپر (متیو مک کناهی) که سابقاً یک خلبان آزمون پرواز بوده، هماکنون به همراه پسر و دخترش در مزرعهشان زندگی میکنند. دختر کوپر به نام مورف (مکنزی فوی) دختری بسیار باهوش است که وابستگی شدیدی به پدرش دارد و کوپر هم نمیتواند لحظهای خود را جدای از او احساس کند بااینحال کوپر بهزودی با یک ایستگاه مخفی روبرو میشوند که در آن فضاپیمایی قرارگرفته است.
مدیر این مجموعه دکتر برند (مایکل کین) هست که قصد دارد برای نجات بشریت سفینهای را به فضا ارسال کند تا بتواند وارد گودالی که در نزدیکی سیاره زحل وجود دارد شده و راهی برای نجات ساکنین زمین در آن جستجو کند.
برند از کوپر میخواهد که به همراه یک گروه، هدایت این فضاپیما را بر عهده بگیرند و کوپر نیز علیرغم مشکلات شخصی که دارد تصمیم میگیرد برای نجات بشر این فرصت را از دست ندهد اما…
«در میان ستارگان» را میتوان دقیقترین فیلم سینمایی ساختهشده در تاریخ سینما درباره مباحث فضایی عنوان کرد که جزئیترین این مباحث را به زیبایی در چارچوب یک داستان احساسی روایت کرده است. نولان مانند تمامی آثار گذشتهاش این بار نیز در فیلم «در میان ستارگان» تماشاگر سینما را با انواع و اقسام لحظهها و دیالوگهای ناب سینمایی که احتمالاً فقط خودش و برادرش قادر به نگارش آن هستند به وجد آورده و اجازه نمیدهد که لحظهای از فیلم را از دست دهد.
تحسینبرانگیزترین نکته درباره اثر جدید نولان طرح مسائل مختلف نجوم و فیزیک است که در دنیای واقعی پیچیدگیهای شرح آن بسیاری از افراد بیحوصله را فراری میدهد اما در اینجا نولان در قامت یک استاد نجوم، پیچیدهترین مباحث فضایی اعم از مفهوم سیاهچالهها و همچنین زمان در شرایط مختلف را بهراحتی و با زبانی ساده و هنرمندان به تصویر کشیده است که میتواند یک هدیه استثنائی برای علاقهمندان به علم نجوم باشد.
خوشبختانه کیفیت جلوههای ویژه بکار رفته در «در میان ستارگان» بسیار بالا بوده و از حالا میتوان نام آن را در میان یکی از نامزدهای جدی اسکار قرارداد. البته کیفیت جلوههای ویژه فیلم اگرچه در سطح بسیار بالا و قابلتحسین هستند اما اهمیت اصلی آن در این است که موفق شده بسیاری از مباحث علمی که تا پیشازاین فقط بر روی کاغذ میشد بهخوبی آن را شرح داد، در اینجا با استفاده از جلوههای ویژه و کارگردانی عالی نولان، بهخوبی به مخاطب عام سینما تفهیم کند (مخصوصاً بُعد زمان) که این موضوع بهراحتی میتواند باعث شود «در میان ستارگان» یک کلاس درس جذاب و استاندارد چه برای دوستداران علم و چه برای مخاطبین سینما باشد.
اما دیگر تأکیدی که نولان در ساخت «در میان ستارگان» مدنظر داشته، بحث احساسات و عشق بیانتها بوده که بخش بسیاری از فیلم را در نظر گرفته است. نولان در مقدمه فیلم رابطه عاطفی میان خانواده کوپر را عمیق توصیف میکند و قلب تپنده این رابطه میان کوپر و دخترش مورف در جریان است؛ اما پسازاینکه کوپر عازم فضا میشود و در شرایط متفاوتی در سیاره منجمد قرار میگیرد، نولان با بازخوانی رابطه عاطفی شدید کوپر با دخترش با در نظر گرفتن یک تئوری علمی (خیلی نمیخواهم در مورد داستان فیلم توضیح بدهم برای اینکه بهراحتی بعد از شرح آن، لذت تماشای فیلم تا حد زیادی از بین میرود) بهراحتی تماشاگر را بهتزده میکند و این بیشک هنر نولان است که بهراحتی قادر است کنترل ذهن مخاطبش را به دست بگیرد و در لحظهای که هیچکس انتظارش را ندارد آن را غافلگیر کند.
اما «در میان ستارگان» خالی از مشکل هم نیست. یکی از مشکلات عمده فیلم روابط شخصیتهای داستان با یکدیگر هست که به باشکوهی جلوههای ویژه فیلم نیست. یکی از این شخصیتها، آمیلیا (با بازی آن هاتاوی) هست که درمجموع به نظر نمیرسد حضورش توانسته باشد گام مثبتی در جهت گسترش بارِ عاطفی فیلم به همراه داشته باشد. رابطه میان کوپر و آملیا درخشان نیست و نمیتوان چندان از آن لذت برد. همچنین رابطه میان کوپر و دخترش مورف نیز اگرچه ازلحاظ عاطفی پر کشش و جذاب تداعی میکند اما مستدام بودن آن پس از مدتی باعث رنگ باختنش میشود. درمجموع میتوان گفت که روابط میان شخصیتها در «در میان ستارگان» آنچنانکه انتظار میرفت درخشان نیست اما بااینحال در حدی هم نیست که آزاردهنده باشد.
متیو مک کناهی در نقش کوپر، پرتحرک و پراحساس است. جنس بازی مک کناهی در «در میان ستارگان» از آن دسته نقشآفرینیهایی است که احتمالاً او را نامزد دریافت اسکار خواهد کرد اما امکان بردن آن تقریباً صفر است. بازی مک کناهی در بخشهای عاطفی فیلم قابلتحسین است و وزنه سنگینی برای فیلم محسوب میشود. آن هاتاوی درخشش قابلتوجهی در فیلم ندارد اما مثل همیشه میداند که باید کارش را چطور انجام دهد. جسیکا چیستن نیز تقریباً همانی است که در فیلم «سی دقیقه بامداد» از او دیده بودیم با این تفاوت که در اینجا فیلم تمرکز کاملی بر روی او قرار نداده است. مایکل کین نیز که یار همیشگی کریستوفر نولان بوده و در بیشتر آثارش میتوان رد او رو یافت، مثل همیشه در نقش یک پیرمرد عاقل، خوب ظاهرشده است.
نولان در «در میان ستارگان» با ذهنی خلاق و هنرمندانه موفق شده اثری را خلق کند که از هر لحاظ اثری استاندارد محسوب میشود. فیلم بهشدت بر علمی بودن مباحث خود تأکید دارد و تقریباً میتوان فارغ از فضای پساسازمانی فیلم (که البته خودِ آنهم پُر بیراه نیست) باقی مباحث مطرحشده در فیلم را نه در چارچوب یک داستان تخیلی فضایی بلکه در علم واقعی فیزیک و نجوم دانست. نکته تحسینبرانگیز دیگر مطرح کردن مفهوم عشق بینهایت است که همسو با رویکرد و اعتقادات اخلاقی نولان (که معمولاً میتوان ردپایش را در آثار قبلیاش همچون «حیثیت» نیز جستجو کرد) بخش زیادی از فیلم را در برمیگیرد.
«در میان ستارگان» مرزی است میان علم و احساسات عمیق انسانی که در چارچوب یک داستان آخرالزمانی به تصویر کشیده شده است. فیلم جدید نولان بهخوبی شکوه یک اثر بلاک باستری را یادآوری میکند و ما را مجبور به ایستادن و تشویق میکند. احتمالاً سالها طول خواهد کشید که اثری باکیفیت «در میان ستارگان» بتواند اینچنین داستان پیچیدهای را در قالب مفاهیم انسانی با سادهترین زبان ممکن روایت کند.
کریستوفر نولان با بین ستارهای (Interstellar) هرازگاهی جلوتر از ما میافتد. این اشکالی ندارد: این روزها، فیلمسازان معدودی وجود دارند که به خود جرئت وسیعتر کردن ذهن و احساس ما را میدهند.
کریستوفر نولان در این فیلم گاهی اوقات چشماندازی از سفینه فضایی در آسمانها را در پیشزمینهای از موسیقی سکوت نشان میدهد. در این لحظات، بینندهها میتوانند صدای تاپتاپ قلب خود را بهعنوان نجوای شگفتی بشنوند.
برای دانلود فیلم به صورت دوبله اینجا را کلیک کنید.
از اینجا به بعد را بعد از تماشای فیلم بخوانید.
در فیلم «در میان ستارگان» نیز نکاتی نهفته است که مرور آنها خالی از لطف نیست:
- موسیقی متن بینظیری که هانس زیمر آلمانی برای این فیلم تصنیف کرده است، موسیقی است که بدون شک نوای کلیسا و موسیقیهای مذهبی مسیحیان را یادآور میشود. موسیقی که حتی در لحظههای پرتنش و پرتحرک هم اندوه مستتر در آن فروکش نمیکند.
- نام مأموریت ناسا برای نجات بشریت، ایلعازر است، ایلعازر در انجیل یوحنا نام شخصی است که چهار روز پس از مرگش به دست عیسی مسیح دوباره زنده شد. در این مأموریت ۱۲ فضانورد که شجاعترین انسانهای تاریخ معرفی میشوند به ۱۲ سیاره که احتمال حیات در آنها وجود دارد فرستاده میشوند. بدیهی است که این ۱۲ فضانورد، ۱۲ حواریون عیسی مسیح را در ذهن تداعی میکنند. رهبر این ۱۲ فضانورد دکتر «مان» است، کسی که بهعنوان شایستهترین آنها معرفی میشود؛ اما در انتهای داستان نهتنها روشن میشود که دکتر «مان» فردی ترسو است که باخیانت میکوشد کوپر را بکشد؛ و شاید اشارهای باشد به یهودای اسخریوطی که به عیسی مسیح خیانت کرد.
- کوپر در تمام فیلم نماد انسانی کامل و سرشار از خوبیهاست. او عاشق خانوادهاش است بااینحال برای نجات بشریت از آنها میگذرد و درنهایت هم اوست که زمینه نجات را فراهم میکند. از طرف دیگر اوست که رهبر مأموریت ایلعازر یعنی دکتر «مان» را از خواب بیدار میکند، این کار را نه رامیلی انجام میدهد و نه آمیلیا، کوپر است که دکتر «مان» را از خوابی که منتهی به مرگ است بیدار میکند.
چه کسی ایلعازر را دوباره زنده کرد؟ عیسی مسیح … پس ممکن است کوپر نمادی از عیسی مسیح باشد که برای نجات بشر از همهچیزش میگذرد.
- از طرفی کوپر همان روح دخترش مورف است، روحی که در ابتدا کتابها را در اتاق مورف به زمین میاندازد و به دنبال راهی برای ارتباط است. این روح، مورف و کوپر را به محل مخفی ناسا هدایت میکند و درنهایت با ارسال دادههای کوانتومی سیاهچاله زمینهساز نجات بشر میشود. روحی که از زمان و مکانی دیگر پیغامها را ارسال میکند و به کمک آنها میآید. مسیحیان معتقد به روحالقدس هستند، روحی که زمینهساز ارتباط عیسی مسیح و خداست. پس بهنوعی کوپر، روحالقدس هم معرفی میشود.
- در تمام مدت فیلم پدیدههایی که دلیل علمیای برای وقوع آنها وجود ندارد به «آنها» نسبت داده میشود. حضور معجزهآسای کوپر در پایگاه مخفی ناسا، به وجود آمدن کرمچاله در نزدیکی زحل، … و درنهایت ابرمکعب که ساخته دست «آنها» معرفی میشود.
در انتهای فیلم تارس (ربات دارای هوش مصنوعی) میگوید که آن موجودات مجهول در حال بستن ابر مکعب هستند.
کوپر به او میگوید: «هنوز متوجه نشدی تارس؟«آنها» موجودات خاصی نیستند، آنها خود ما هستیم، کاری رو که من برای مورف کردم، آنها هم دارند برای من میکنند، برای همه ما».
تارس میگوید: «کوپر، مردم (people) نمیتوانند چنین چیزی بسازند»
کوپر میگوید: «نه نه الآن نمی تونن، اما یه روز (می سازن)، من و تو نه اما مردم میسازند، تمدنی که به فراتر از ۴ بعدی که میشناسیم دست پیدا کردن».
در ادامه کارگردان صحنهای را مرور میکند که در هنگام عبور از کرمچاله آمیلیا متوجه حضور «آنها» میشود و با انگشتانش سعی میکند با آنها ارتباط برقرار کند و در اینجا روشن میشود که «آنها» در حقیقت خود کوپر بوده، این صحنه بهنوعی تابلو نقاشیآفرینش انسان میکلآنژ را یادآوری میکند.
به عقیده بسیاری فیلم میکوشد تا به بیننده القا کند خدا یک ذات ماورا طبیعی نیست، بلکه یک نسخه پیشرفته از خود ماست و اینجاست که تثلیث مسیحیان همه و همه در کوپر یعنی نماد عیسی مسیح خلاصه میشود.
البته ما چنین برداشتی از این فیلم نمیکنیم.
- این روزها بسیاری از فیلمهایی که ساخته میشوند بهنوعی با هوش مصنوعی مرتبط هستند.
یکی از قویترین نسخههای آن سریال سوژه (Person of Interest) است که خالق آن جاناتان نولان (برادر کریستوفر نولان) است و بهکلی به این موضوع اختصاص دارد.
هوش مصنوعی اخلاق مدار و نیک سرشتی که تا به امروز مشابه آن ساخته نشده است و بر زندگی همه مسلط است، آنچنانکه از سوی بسیاری خدا خوانده میشود. در ادامه داستان، هوش مصنوعی دیگری ساخته میشود که برای رسیدن به اهدافش از هیچ اصولی پیروی نمیکند و درنهایت جنگی ترسناک و پیچیده میان این دو خدای الکترونیکی درمیگیرد.
و یا فیلم برتری (Transcendence) که چندی پیش اکران شد و تماماً به این موضوع میپردازد؛ و فیلمها و سریالهای بسیار دیگری که موضوع آنها مرتبط به این حوزه است.
نکتهای که در تمام این فیلمها وجود دارد این است که بهنوعی رستگاری بشریت را در هوش مصنوعی و رابطه انسان و او میبینند، هرچند که همه آنها اشاره میکنند که تبعاتی را به دنبال خواهد داشت، اما درنهایت این هوش مصنوعی است که میتواند بشر را جاودانه سازد.
در فیلم «در میان ستارگان» هم بهکرات به این موضوع اشاره میشود:
آنجایی که مورف در رابطه با پهپاد نظارتی متعلق به هند با ناراحتی به پدرش میگوید: نمیشه همینطوری ولش کنیم؟ به کسی آزاری نمی رسوند …
و صحنههای متعددی که وفاداری تارس (ربات دارای هوش مصنوعی) را به تصویر میکشد و همچنین موضوع مربوط به ربات دکترمان «کیپ» که با توجه به اینکه نمیخواسته دروغ دکترمان در رابطه باوجود حیات در آن سیاره را مخابره کند ازکارافتاده بود.
نکتهٔ اساسی که در گفتگوی تارس و کوپر در درون سیاهچاله وجود دارد به این حوزه مرتبط است.
آنجایی که صحبت بر سر این است که مردم نمیتوانند چنین ابرمکعبی بسازند و کوپر میگوید: «نه نه الآن نمی تونن، اما یه روز (می سازن)، من و تو نه اما مردم میسازند». به عبارت من و تو نه توجه بفرمایید. صحبت اینجا بر سر مردم است و طبیعتاً مردم به معنای انسانهاست ولی در این صحنه کوپر، تارس را که یک هوش مصنوعی است جزئی از مردم بهحساب میآورد.
آنچنانکه میدانیم در مرکز سیاهچاله زمان و مکان یکی میشوند و میایستند و سینگلاریتی (Singularity) پدید میآید. سینگلاریتی به معنای یکتایی است و شاید منظور کارگردان یگانه شدن انسان و هوش مصنوعی باشد، آنچنانکه در تمامی صحنههای مربوط به ابرمکعب تصویری از تارس نمیبینیم و فقط صدای او را میشنویم. شاید میخواهد به ما القا کند که آن مردمی که به فراتر از ۴ بعد دستیافتهاند، انسانهایی پیوند خورده با هوش مصنوعی هستند . (AI men)
هرچند که این برداشتها تماماً فرضیه است.
- نکته دیگری که در فیلم جاری است پاسخ به فیلم ادیسه فضایی کوبریک است. حتماً همه متوجه شباهت تکسنگ (monolith) کوبریک و رباتهای نولان شدهاند. پاسخی که نولان به کوبریک میدهد این است:
آنهایی وجود ندارد. این خود ماییم …
It’s not Them. It’s US
بشر نجات پیدا میکند، پیشرفت میکند، فتح میکند … و برای این کار نیازی به یک قطعهسنگ بزرگ راهنما از جانب موجودات فضایی دیگر ندارد. راه نجات را هم از زبان کوپر اینگونه نقل میکند:
قدیمها عادت داشتیم به آسمان نگاه کنیم و به جایگاهمون در میان ستارگان بی اندیشیم، حالا فقط به پایین نگاه میکنیم و نگران جایگاهمون بین گردوخاک هستیم. ما کاوش گر و پیش تاز هستیم، نه متولی و نگهبان.
از دیدن فیلم لذت ببرید.
منبع : مووی مگ