چیزی ازش نمیدانستم، دعوتم کرده بود، مرا و بقیه را، به یک دورهمی، نمیشناختمش هم.
نمیخواستم بروم، خوب نبودم، افسرده بودم و دنبال خوب شدن هم نبودم.
ولی رفتم، میخواستم از اتفاقهای روزمره دورباشم، رفتم و خوب شد هم رفتم، خوب شدم آخر.
دیدمش، برخوردش، نگاهش و صدایش مرا گرفت، مرا گرفت و ول نکرد.
عاشقش شده بودم؛ چطور؟ نمیدانم یا شاید میدانم ولی نمیخواهم بگویم، نه نمیگویم. راز خودم است.
داشت میرفت، میرفت سوی دیگری، نگذاشتم، عاشقش کردم.
چرا؟
هر جور حساب کردم دیدم در زندگی من، من ِ دهه شصتی نوستالژی زیاد است، از دست دادنها زیاد است، حسرتها، نگذارم او هم نوستالژی شود.
نگذاشتم، نمیگذارم.
نوستالژی
یعنی ببینی،
یادت بیاید،
دلت بخواهد،
به دست نیاید،
دلت به درد بیاید،
بگویی آه!
فائز احیا
۱۹ دیماه ۱۳۹۵
نوستالژی nostalgia را میتوان بهطور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا و یا اشخاص و موقعیتهای گذشته، تعریف کرد. معنی دیگر نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاه است.
اگر در کتابهای ادبی و علمی تاریخی جستجو کنید، نمیتوانید نشانی از واژه نوستالژی را پیدا کنید، چراکه نوستالژی حاصل یک واژهسازی است.