مارلون براندو اسکار بهترین بازیگری را به خاطر ایفای نقشش در اتوبوسی به نام هوس در سال ۱۹۵۱ نگرفت، اسکار به همفری بوگارت رسید برای بازی در فیلم ملکهٔ آفریقایی؛ اما میتوان گفت هیچ ایفای نقشی بهاندازهٔ ایفای نقش براندو در نقش استنلی کووالسکی بر روی شیوهٔ بازیگری مدرن سینما تأثیر نگذاشته است؛ قهرمان خشن و متعفن تنیسی ویلیامز.
فیلم اتوبوسی به نام هوس
A Streetcar Named Desire
کارگردان: الیا کازان
نویسنده: تنسی ویلیامز، اسکار سائول
بازیگران:
مارلون براندو / استنلی
ویوین لی / بلانش
کیم هانتر / استلا
زمان: ۱۲۲ دقیقه
محصول: ۱۹۵۱
قبل از بازی این نقش معمولاً یک محدودیت جلوی راه بازیگران هالیوود بود، بازیگران احساسات قوی خود را به تصویر میکشیدند اما بیننده همیشه حس میکرد یک نوع عفت و حیای خاص مانع از نشان دادن احساس واقعی آنها میشد.
براندو بدون توجه به گذشته طی چند سال توانست سبک خود را بر هالیوود حکمفرما کند. این فیلم بهطور مستقیم دنبالهروهای براندو مثل مونتگومری کلیفت، جک نیکلسون و شان پن را راهنمایی کرد.
به نحوهٔ رفتار و سرووضع براندو در آپارتمان کوچکش دقت کنید. حرف زدنش ما را بیشتر یاد یک حیوان (!) میاندازد، یک تیشرت پاره پوشیده که عضلههایش در آن معلوم است و به طرز حریصانه ای سیگار میکشد و مشروب میخورد؛ یعنی بههیچوجه دارای مشخصههای یک بازیگر هالیوود در سال ۱۹۵۱ نیست.
برای مقایسه به شخصیت ناخدای قایق در فیلم ملکهٔ آفریقایی دقت کنید که نقش آن را بوگارت بازی کرد. او نیز مثل استنلی دارای چهرهای زمخت و خشن است اما بیننده بهراحتی از پس این چهرهٔ عرق کرده و کثیف به ذات زیبا و خالی از پلیدی چارلی پی میبرد.
درعینحال یک نوع فریبندگی در حرکات براندو وجود دارد. او یک مرد است نه یکتکه گِل بیاحساس؛ مثلاً هنگامیکه او در حال قربان صدقه رفتن همسرش استلا (کیم هانتر) است و بهطور ناخودآگاه و از روی حیرت یکتکه نخ از روی پیرهنش بالا میآورد اگر این صحنه را در ذهن نگهدارید در سکانس معروف حملهٔ او به خواهرزنش، بلانچ (ویوین لی) متوجه میزان آزادی که براندو به استنلی کووالسکی داده میشوید.
سانسورهای فیلم هنگام نمایش
هنگامیکه فیلم برای نخستین بار منتشر شد طوفانی از انتقاد را به همراه آورد. فیلمی غیراخلاقی، فاسد و گناهآلود از نگاه منتقدان. البته بعد از سانسورهایی که توسط استودیوی برادران وارنر روی فیلم صورت گرفته بود.
الیا کازان کارگردان فیلم مجادلهٔ زیادی بر سر سانسورها با سران شرکت وارنر کرد ولی درنهایت مقداری از فیلم سانسور شد. برای سالها تصور میشد که قسمتهای سانسور شدهٔ فیلم گمشده ولی پس انتشار نسخهٔ کامل فیلم در سال ۱۹۹۳ متوجه شدیم که فیلم چقدر جسورانه ساختهشده بود.
در نسخهٔ سال ۱۹۵۱ دیالوگهایی که در آن بیبندوباری بلانچ را مشاهده میکردیم حذفشده بود، مثل قسمتهایی از فیلم که او پسرهای جوان را بهسوی خود جذب میکرد. همچنین صحنههایی از حملهٔ استنلی به بلانچ نیز حذفشده بود. بقیهٔ سانسورها ماهرانهتر بود، مثلاً دریکی از صحنههای ابتدایی فیلم استنلی در خیابان جلوی آپارتمان ایستاده و فریاد میزند: استلا؛ اما در نسخهٔ سانسورشده ما میبینیم استلا در بالای پلهها ایستاده، لحظهای مکث میکند و از پلهها پایین میآید و استنلی را در آغوش میگیرد. (چه تفاوتی!)
صحنهٔ دیگری از فیلم که بهکلی حذف شد صحنهای بود که استلا به بلانچ گفت: استنلی عادت دارِ همهچیز رو بشکنِ، مثلاً شب عروسیم ون بهمحض اینکه رسیدیم اینجا یکی از کفشهای منو قاپ زد و لامپ رو شکوند. بعدازاینکه بلانچ از گفتن این جملهها شوکه شده بود استلا سریعاً لبخندی زد و گفت: منم از دیدن این صحنه هیجانزده شده بودم. کل این دیالوگها از فیلم حذف شد شاید هم دلیل آن نگاه مختصری بود که فیلمساز به قلمرو روانشناسی انداخته بود.
نسخهٔ ۱۹۹۳ صحنهای را که در آن بلانچ جذب یک پسر روزنامهفروش میشود بیشتر کش میدهد و ما در آن جزئیات کار را بهتر متوجه میشویم و همچنین جزئیات خودکشی همسر بلانچ را از زبان وی میشنویم. قضیهٔ خودکشی الآن شفافتر است و ما میفهمیم همسر بلانچ از دست نیش و کنایههای وی مرده.
علاوه بر بازی استادانهٔ براندو در نقش استنلی اتوبوسی به نام هوس یک مجموعهٔ کامل از تکههای یک فیلم کامل است.
بازی زیبای کیم هانتر در نقش استلا شاید کمتر به چشم بیاید ولی ما بهآسانی علاقهٔ او به استنلی را در چشمانش میبینیم. نقشآفرینی ویوین لی در این فیلم که برای دومین بار اسکار را برایش به ارمغان آورد در نقش یک زن تشنهٔ سکس بهسختی از یادها میرود و بازی کارل مالدن در نقش میچ (جوان بیچارهای که عاشق استلا شده بود) از یک ایفای نقش بیشتر است و ما پس از فیلم میفهمیم که او چرا عاشق استلا شده بود.
این فیلم نیز مثل اکثر نمایشهایی که در آن سالها ساخته میشدند سیاهوسفید است. شاید به این دلیل است که اگر فیلم رنگی بود شخصیتها خیلی واقعیتر به نظر میرسیدند. الیا کازان با سایههای سیاه و خاکستری تصویری از نیازها و آرزوهای پوچ کاراکترها را به ما نشان داد. تماشای فیلم بیشتر شبیه تماشای یک تراژدی شکسپیری است که نتیجهٔ آن از پیش تعیینشده است.
در هنگام تماشای فیلم بیش از هر چیز به رفتار و حرکات براندو در اولین حضور جدیاش در سینما دقت کنید. به نحوهٔ زندگی او در آن آپارتمان نقلی.
”بلانش دوبووا“ (ویوین لی) معلم ادبیات میانسالی است که جهت دیدن خواهرش ”استلا“ (کیم هانتر) به نیواورلئان میآید. او در سالن بولینگ خواهرش را ملاقات کرده و باهم به خانه میروند. بلانش که در انتظار دیدن شوهر خواهرش است، ماجرایی را در رابطه با از دست دادن املاک خانوادگیشان مطرح میکند، در ضمن ادعا میکند که از کارش در مدرسه استعفا داده است.
لحظاتی بعد ”استنلی کوالسکی“ (مارلون براندو) شوهر خواهر لهستانی از راه میرسد. استنلی مردی بسیار خشن و زمخت است. بلانش در ابتدا سعی میکند با حرکاتش او را بهسوی خود جلب کند اما وقتی زمختی و بیاحساسی او را میبیند، بیخیال میشود. کوالسکی که از قبل درباره ارثومیراث خواهرش اطلاعاتی داشته، زنش را به گوشهای کشانده و از او بازخواست میکند. او معتقد است طبق یک قانون بنام قانون ناپلئونی هر چیزی که متعلق به استلا بوده به او نیز تعلق میگیرد. در یک کشمکش استنلی تمام چمدان بلانش را میگردد اما جز مشتی سند بیارزش چیز دیگری نصیبش نمیشود.
دریکی از شبها که خانه کوالسکی میزبان قماربازهاست، بلانش با یکی از دوستان استنلی بنام ”میچ“ (کارل مالدن) آشنا میشود. به نظر او میچ با بقیه آدمهای آنجا فرق دارد. بلانش که معمولاً سعی میکند در تاریکی باشد، با میچ رابطه عاشقانهای برقرار میکند و میچ دلباخته او میشود. در این اثنا استنلی که نسبت به رفتار بلانش مشکوک شده در مورد او تحقیق کرده و پی به حقایق میبرد. او متوجه میشود که بلانش زنی بدکاره بوده و به خاطر مسائل اخلاقی از کارش اخراج شده است.
استنلی ماجرا را با استلا در میان گذاشته و به او میگوید که بلانش به خاطر داشتن رابطه جنسی با یک پسر ۱۷ ساله از مدرسه اخراج شده و در طی این مدت در هتلهای مختلف با افراد گوناگون شب را به صبح رسانده است. استلا که حامله است از شنیدن این اخبار شوکه میشود. این مسئله به گوش میچ هم میرسد و او به جشن تولد کوچک خانوادگی آنها نمیآید. دراینبین حال استلا خرابشده و او را به بیمارستان میرسانند. میچ هم از فرصت استفاده کرده و به ملاقات بلانش میآید و صورت شکسته و واقعی او را زیر نور چراغ بهوضوح میبیند. او قصد دارد تا آخرین استفادههایش را از بلانش بکند اما با فریاد بلانش از خانه میگریزد. استنلی که زنش را در بیمارستان بستری کرده به خانه آمده و با دنیایی از طعنه بلانش را دیوانه میکند.
بچه استنلی به دنیا میآید و این در حالی است که بلانش در بدترین وضع روحی و روانی قرار دارد و دائم از مردی خیالی صحبت میکند که میخواهد با او به سفر دریا بروند. سرانجام دو پزشک از بیمارستان روانی آمده و بلانش را با خود میبرند. این صحنه برای استلا خیلی تکاندهنده است. طوری که بچهاش را برداشته و با خود به طبقه فوقانی خانه میبرد درحالیکه زیر لب با خود قسم میخورد دیگر نزد شوهرش بازنگردد. فیلم با فریاد استنلی که نام استلا را بر زبان میآورد، به پایان میرسد.
فیلم، یک اقتباس فوقالعاده از نمایشنامه مشهور ”تنسی ویلیامز“ است که اتفاقاً خودش هم فیلمنامه آن را نوشت. شاهکاری برجسته و دیدنی از ”الیا کازان“ ، کارگردانی که چنین کاری فقط از عهده او برمیآید.
بیشتر صحنهها در یک اتاق میگذرد و این در حالی است فیلم تا لحظه آخرش بههیچوجه جذابیتش را از دست نمیدهد. فیلم مبتنی بر دیالوگهایی است که بین چهار قهرمان اصلی داستان روایتشده و در این میان ”ویوین لی“ است که با بازی خیرهکنندهاش در کنار ”مارلون براندو“ بار فیلم را به دوش میگیرد.
اتوبوسی بنام هوس در زمان نمایشش سروصدای زیادی به پا کرد و سرانجام هم با حذف چنددقیقهای به نمایش درآمد. بااینحال در شب مراسم اسکار در سال ۱۹۵۱ خوش درخشید.
این فیلم در ۱۲ رشته نامزد دریافت اسکار شد و در پایان ۴ جایزه را به شرح ذیل بود:
کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن (ویوین لی)
کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (کیم هانتر)
کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کارل مالدن)
کسب جایزه اسکار بهترین طراحی صحنه سیاهوسفید (ریچارد دی و جرج جیمز هاپکینز)
نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم
نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی (الیا کازان)
نامزد دریافت اسکار بهترین هنرپیشه نقش اول مرد (مارلون براندو)
نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه (تنسی ویلیامز)
نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمبرداری سیاهوسفید (هری استرادلینگ)
نامزد دریافت اسکار بهترین موسیقی متن درام (آلکس نورث)
نامزد دریافت اسکار بهترین صداگذاری (کلنل ناتان لوینسون)
نامزد دریافت اسکار بهترین طراحی لباس (لوشین بالارد)
اتوبوسی بنام هوس در سال ۱۹۵۱ با فروشی معادل ۴۲۵۰۰۰۰ دلار در آمریکا و کانادا پنجمین فیلم پرفروش سال بود.
حتما باید ببینیمش.
حتما بانو جان
بسیار فیلم خوبی است
تاریخ دیگه هنرپیشه ای مثل مارلون براندو نخواهد داشت!!!
حیف که زندگی خوبی نکرد
شرافتمند بود
نقش اول این فیلم بازیگر اسکارلت بر باد رفته س فوق العاده ویوین لی رو باید اول مینوشتین
دقیقا درسته
ببخشید ، دلیل اصلی جنون بلانش تجاوز استنلی بود که یادتون رفت بگید
کاملا درست می گید
ممنونم