باهار لبهای تو، پر بارش است
کفشدوزکی
با شالهای قرمزش
از خاطرم گذشت
لب های تو
گویا بر لبم نشست
جهان پر ستاره شد
هیجانی از تن من گذشت
فائز احیا
۲۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸
هایکو پاییزی
پاییز است و بارانش،
نیستی و
بارانم
فائز احیا
۲۰ آذرماه ۱۳۹۷
مرا آغاز و پایانی چون تو باید
همهچیز ابتدا و انتهایی دارد
همهچیز آغاز میشود
همهچیز پایان میگیرد
گاهی تلخ و اندکی هم شیرین
وه که مرا
تو خود
که گویی بودی و هستی و خواهی بود
هم آغازی هم فرجام
و نه پایان
که فرجامی شیرین
هر صبح مرا در آغوشت میآغازی
و هر شامگاه با بوسههایت تمام میکنی
و چه خوش است چنین فرجام
مرا تا هستم خوش دار
فائز احیا
۸ اردیبهشتماه ۱۳۹۶
ممنوع بود و آزاد کردیم
ما ممنوع بودیم
برای بوسیدن و آغوش
برای عاشقیها مدام
ما ممنوع بودیم
اما
من و تو
ما
ایستادیم
منع را
ممنوع را
در خانه پدری
ایران
آزاد کردیم
عشق را
بوسه را
آغوش را
مدام
آزاد کردیم
فائز احیا
۶ اردیبهشتماه ۱۳۹۶
نازک طبع اردیبهشتی من، بهشت من
بهشت من
طبع نازکت مرا
و تمام جان مرا
عاشق میدارد
مجنون میکند
شاعر میشود واژه
شعر میگوید عشق
طبع نازک اردیبهشتی تو
که باران نرم باهارست
و نسیم خنک خوشبوی جاده چالوس
و مرا که سرسپرده طبع نازک توام
میبرد با خود
تا خودتو
تا عاشقی
تا دشتهای سرسبز کردان
باغهای به شکوفه نشسته سیجان
که تنم، بدنم،
جانم
تازه شود از تو
که نازک طبعی و باهاری
اردیبهشتی من
بهشت من
فائز احیا
۵ اردیبهشتماه ۱۳۹۶
خسته از خویشم و از تو تدبیری باید
خسته از خویشم و از تو تدبیری باید
تدبیر و رهی تازه و نو
تا که از خود درشوم و با تو درآویزم باز
عشق را پردهدرم
پرده نو ساز کنم
هر چه رشته است به فسون،
غم
همه را
چاک کنم
سررشتهای نو دستگیرم.
ولی
از تو تدبیری باید
نگهی، خندهای
یا که نه
بهتر از اینها،
تر کردن لب تو با لب من
تا که از نو بنگ شوم
دنگ شوم
رخت غم از من بشود
شادی برخیزد
ولی
از تو تدبیری باید
باشد؟
فائز احیا
۲۶ فروردینماه ۱۳۹۶
ساختار DNA یا آنچه سبب ماست چگونه است؟ فرایندهای همانندسازی DNA چگونه است؟ (بخش پایانی)
بهطورکلی در فرایند همانندسازی DNA میتوان مراحل زیر را از یکدیگر مجزا کرد:
مرحلهٔ نخست
قبل از شروع همانندسازی، دور زنجیرهٔ DNA، با شکستن پیوندهای بین بازها نیتروژن دار از یکدیگر جدا میشوند. همزمان با جدا شدن این دوزنجیره از یکدیگر، پروتئینهایی به هر یک از رشتههای DNA متصل و آنها را از یکدیگر جدا نگه میدارند و بدین ترتیب از تشکیل مجدد مارپیچ مضاعف جلوگیری میکند.
در این هنگام، دوزنجیرهٔ مکمل DNA، ساختار شبیه به حرف Y به خود میگیرد.
مرحلهٔ دوم
از این محل، آنزیمهایی به نام DNA پلی مراز در طول هر رشتهٔ DNA حرکت میکنند و نوکلئوتیدها را در برابر نوکلئوتیدهای مکمل خود قرار میدهند
مرحلهٔ سوم
هر DNA پلی مراز، بر اساس ردیف نوکلئوتیدهای رشتهٔ DNA قدیمی، نوکلئوتیدها را به رشتهٔ در حال ساخت رشته جدید اضافه میکند تا ساخت رشتهٔ DNA جدید پایان یابد.
مونومرهای RNA و DNA شامل یک قند ساده، یکی از بازهای نیتروژنی و یک یا دو واحد اسید فسفریک هستند. نوکلئوتیدهای RNA و DNA ازنظر ساختاری تنها در قند و یک باز تفاوت دارند. پلی نوکلئوتیدهایی با وزنهای مولکولی تا چند میلیون شناختهشدهاند. ردیف نوکلئوتیدها در زنجیر پلی نوکلئوتیدی ساختار نوع اول این زنجیر است.
ساختار دوم DNA یک مارپیچ دوگانه است. دو زنجیر DNA به نحوی به یکدیگر پیچخوردهاند که بازها درون مارپیچ واقعشدهاند. ساختار از طریق پیوندهای هیدروژنی بین بازهای یک زنجیر و بازهای زنجیر دیگر به هم متصل شدهاند. چهار بنیان باز موجود در DNA از تیمین (T)، آدنین (A)، گوانین (G) و سیتوزین (C) تشکیلشده است.
موقعیت اتمها این امکان را فراهم میسازد تا دو پیوند قوی هیدروژنی بین A از یک زنجیر و T از زنجیر دیگر مارپیچ دوگانه به وجود آید. گوانین (G) و سیتوزین (C) به همین نحو همدیگر را تکمیل میکنند. بین این زوج باز سه پیوند قوی هیدروژنی تشکیل میشود.
در هر نمونه DNA مقدار A با T و نیز G با C یکسان است. بازهایی که به یک زنجیر DNA متصل است بازهای متصل به زنجیر دیگر DNA را تکمیل میکنند.
اگر یک A روی زنجیر ۱ وجود داشته باشد، T روی زنجیر ۲ مخالف آن خواهد داشت و اگر یک T روی زنجیر ۱ وجود داشته باشد، A روی زنجیر ۲ مخالف آن وجود خواهد داشت. همین نحوه جفت شدن بین C و G روی میدهد.
دو جفت پیوند هیدروژنی تقریباً طول یکسان دارند و درنتیجه دو زنجیر مارپیچ دوگانه به یکفاصله از همدیگر قرار میگیرند.
مولکولهای RNA بهصورت تکرشتهای قرار دارند و فقط در بعضی از انواع آنهم در مواقعی خاص پیوندهای هیدروژنی در داخل یک زنجیره ایجاد میشود که میتوان مولکول mRNA را نام برد.
۴ باز موجود در RNA عبارتاند از: آدنین، یوراسیل، گوانین و سیتوزین.RNA انواع و نقشهای مختلفی دارد که از حوصله این بحث خارج است.
ساختار DNA یا آنچه سبب ماست چگونه است؟ یا با DNA آشنا شویم (بخش دوم – ساختار DNA)
DNA از مواد بیجان و نامرتب اطراف موجودی منظم و پیچیده به نام خرگوش میسازد و این همان توانایی منظم کردن است و این قانون دوم ترمودینامیک را که میگوید: «در سیستم بسته همه اجسام تمایل دارند به بینظمی بیشتر بروند» رد نمیکند زیرا خرگوش یک سیستم بسته نیست، بلکه این بستههای منظم و پیچیده را به قیمت مصرف انرژی زیاد میسازند و یا به تعبیر داروین، موجودات زنده نظم و ترتیب را از محیط اطرافشان مینویسند.
اما یک خرگوش چگونه میتواند خرگوش دیگری بسازد؟
کلید درک مسئله اطلاعات است. توانایی تولیدمثل بهوسیلهٔ یک دستورالعمل که شامل اطلاعات لازم برای ساخت یک موجود دیگر است در بدن هر موجود زنده وجود دارد.
سلول اولیهٔ خرگوش دستورات لازم را برای یک خرگوش جدید با خود حمل میکند همچنین توانایی منظم کردن ساخت اجزای بدن و … را نیز بهصورت دستورالعملهایی همراه خود دارد؛ درست مانند دستور پخت کیک که در آشپزی موجود است و این دقیقاً همان نظریهای است که منصوب به ارسطو است.
کسی که میگوید: «تصویر و مفهوم یک جوجه در تخممرغ وجود دارد» و یا اینکه میگوید: «میوه بلوط دستور تبدیلشدن به درخت را از یک درخت بلوط بهصورت مکتوب دریافت میکند.»
مولکول DNA بهصورت نردبان مار پیچی ترسیمشده است اسکلت فسفات ـ قند شبیه به میلههای دو طرف نردبان و جفت بازهای نیتروژن در آن شبیه به پلههای نردبان هستند.
بازهای نیتروژن دار به یکدیگر جفت میشوند و دو میلهٔ دو طرف، نردبان را به یکدیگر متصل میکنند. تصاویری از رشتههای مولکول DNA با روش پراش پرتو X تهیهکردهاند.
واتسون و کریک در سال ۱۹۵۳ با کمک یافتههای چارگف و دادههای حاصل از روش پرتو X که حاصل کارهای علمی فرانکلین و ویلکنیز بود ونیز با شناختی که خود از پیوندهای شیمیایی داشتند، مدلی از DNA با آرایش مارپیچ دوتایی ساختند که در آن دو رشتهٔ نوکلئوتیدی حول یک محور مرکز میپیچیدند.
مدلی که امروز از DNA ارائه میشود، همان مدل واتسون و کریک است.
در سال ۱۹۶۲ واتسون و کریک به خاطر این کشف خود، موفق به دریافت جایزهٔ نوبل شدند. در ساختار DNA آدنین در برابر تیمین و گوانین در برابر سیتوزین جفت میشوند. بهعبارتدیگر، آدنین یک زنجیره با تیمین زنجیرهٔ مقابل و سیتوزین آن با گوانین زنجیرهٔ مقابل جفت میشود.
ساختار و اندازهٔ بازها، عامل اصلی جفت شدن آنها به یکدیگر است. هنگام همانندسازی DNA گاه اشتباهاتی رخ میدهد و نوکلئوتیدی غلط به زنجیرهٔ جدید اضافه میشوند.
یکی از ویژگیهای مهم همانندسازی DNA این است که DNA پلی مراز دارای خاصیت ویرایش است و زمانی نوکلئیدهای جدید را به زنجیرهٔ در حال ساخت اضافه میکند که نوکلئوتیدی قبلی بهطور صحیح با نوکلئیدهای مکمل خود جفت شده باشند. در صورت بروز اشتباه DNA پلی مراز برمیگردد و نوکلئید غلط را جدا میکند، خاصیت ویرایش DNA پلی مراز از بروز اشتباهات بیشتر در همانندسازی DNA جلوگیری میکند.
بااینحال از هر یک میلیارد نوکلئوتیدی که به ساختار DNA وارد میشود معمولاً یکی از آنها اشتباهی است. این اشتباهات و تغییرات تصحیحنشده را که در ردیف نوکلئوتیدها روی میدهند موتاسیون یا جهش مینامند.
وقتی ساختار مارپیچ دوگانه DNA شناخته شد، پژوهشگران به مطالعهٔ روابط مکملی بین نوکلئوتیدها پرداختند تا اینکه پس از گذشت چند سال دریافتند که هر یک از زنجیرهای مارپیچ دوتایی، بهصورت الگویی در تکثیر نسخههای جدید DNA شرکت میکند.
بخش سوم و پایانی در ادامه…
ساختار DNA یا آنچه سبب ماست چگونه است؟ یا با DNA آشنا شویم (بخش نخست – مقدمه)
نقشهٔ ژنتیکی انسان یا همان رشته DNA
نقشهٔ ژنتیکی انسان یا همان رشته DNA در حقیقت دستور ساختن یک انسان با تمام جزئیات است؛ یعنی یک دستورالعمل کامل برای ساختن گونه انسانی. ژنهای موجود در هر یک از ۲۳ کروموزم انسانی میتواند تاریخ نوع بشر و اجدادش را از ابتدا تا انتها باز گو کنند. اولموس داروین، دانشمند و پزشک بزرگ (پدر بزرگ چارز داروین که نظریه تکامل را ارائه کرده است) در سال ۱۷۹۴ گفته بود:
آیا امکان دارد که تنها یک نوع رشته زنده سبب تمام گونههای حیات آلی باشد؟
وجود چنین نظریهای در آن زمان تکاندهنده است نهتنها به خاطر اینکه میگوید همهٔ جانداران از یکچیز سرچشمه گرفتهاند. بلکه به خاطر استفاده خارقالعادهاش از لغت رشته چراکه تازه در قرن بیستم دانشمندان رمز حیات جانداران یعنی رشته DNA را کشف کردند.
دانشمندانی که DNA را کشف کردند و روشهایی را که به کاربردند و نحوهٔ همانندسازی DNA
پیش از آنکه جیمز واتسن و فرانسس کریک در سال ۱۹۵۳ ساختار مارپیچ دو رشته DNA را شناسایی کنند و ماهیت اسیدنوکلئیکی مادهٔ ژنتیک مسلم شود یکی از مسائل بغرنج زیستشناسی این بود که مادهٔ ژنتیک چگونه عیناً تا حدود زیادی تکثیر مییابد.
شواهد فراوانی مبنی بر اینکه همانندسازی مادهٔ ژنتیک بهطور دقیق صورت میگیرد وجود داشت، پژوهشگران دریافته بودند که خواص سلولهای دختر پس از تقسیم سلول مادر مشابه یکدیگر و مشابه به خواص سلول مادر میباشند بهعنوانمثال اگر سلولی توانایی ساختن نوکلئوتید تیمین را ندارد سلولهای حاصل از تقسیم آن نیز این توانایی را نخواهند داشت این میرساند که اطلاعات ژنتیک لازم برای ساختن تیمین همانگونه که در ژنوم مادر بوده است، تکثیر و به سلولهای دختر انتقال مییابد. دقیق بودن همانندسازی مادهٔ ژنتیک در سطح تولیدمثل جانداران نیز مشهود است و اینکه زادههای اسب، اسب هستند و نه جاندار دیگر، تکثیر دقیق مادهٔ ژنتیک را میسازد.
زیست شناسان سلولها را واحد عقلانی میدانند به این مفهوم که خواص پایدار آن بیهوده حفظ نمیشوند. البته نیروی فکری در سلول وجود ندارد، بلکه ریشه دیدگاه نقشی است که دانشمندان برای انتخاب طبیعی در تکامل قائل هستند، حفظ هر حالتی نیازمند مصرف انرژی است و انرژی بیهوده مصرف نمیشود.
اگر جاندارانی انرژی را بیهوده صرف کننده جانداران دیگر که مقتصدانهتر عمل میکنند، در رقابت برای بقاء وضع بهتری خواهند داشت و گروه اول درنهایت از میان خواهد رفت.
ازاینرو برای تمام شاخصهای سلول باید توجیه عقلانی وجود داشته باشد، یعنی باید بتوان گفت که هر خاصیت جاندار برای او چه فایدهای دارد. دانشمندان باور دارند که در مواردی که از ارائه توجیه قانعکننده عاجزند، هنوز دانش و اطلاعاتی کافی در دست ندارند و ارائهٔ توجیه عقلانی برای همانندسازی دقیق ماده ژنتیک دشوار است.
مادهٔ ژنتیک و بالطبع تغییرات ناشی از اشتباه در همانندسازی آن، به ارث میرسد یعنی تغییرات در زادههای سلولی که اشتباه در آن رخداده است باقی خواهند ماند.
چنانچه سلول موردنظر سلول جنسی باشد اشتباه در سلولهای بعدی آن موجود زنده حفظ خواهد شد. مسیرهای گوناگونی برای حفظ مادهٔ ژنتیک و جلوگیری از هرگونه تغییر کمی و کیفی در آن، تکاملیافتهاند که از مشخصترین این مسیرها تقسیمهای میتوز و میوز است که در جریان این تقسیمها کروموزومها بدون هیچ کمی کاستی بین سلولهای حاصل از تقسیم توزیع میشود.
دستگاه مولکولی همانندسازی DNA دارای ویژگیهای متعددی است تا میزان اشتباه را در حداقل نگه دارد. تعریف حیات کار بسیار مشکلی است اما شاید اگر بخواهیم به این کار مشکل تن دردهیم و تفاوتهای یک موجود زنده و غیره زنده را بشماریم مجبور باشیم چنین توصیفی ارائه دهیم:
دو مهارت در یک موجود باعث میشود آن را موجود زنده بنامیم:
نخست توانایی منظم کردن و توانایی تولیدمثل.
و دوم، توانایی دوم برای همه ما واضح است؛ هر موجود زندهای میتواند نمونه مشابه خود را تولید کند خرگوشها، خرگوش تولید میکنند و قاصدکها، قاصدک.
اما یک خرگوش چگونه میتواند تولیدمثل کند؟
آنها غذا میخورند و غذا را به خرگوش تبدیل میکنند.
بخش دوم در ادامه…